اشتباه م:
جسیکا:یکدومتون قهوه بیاره توی اتاقم(باداد)
اجوما:ا/ت دخترم تو این قهوه رو میبری برای خانم
ا/ت:اجوما من آخه..
اجوما:تو ببر من فعلا غذا درست کنم
هوف با فنجون به سمت اتاق ارباب رفتم
کوک:کیه
ا/ت:قهوتونو آوردم ارباب
کوک:بیا تو
قهوه رو گذاشتم و جسیکا به قورت از قهوه خورد
جسیکا:افرین هرزه خوب کارتو بلدی حالا برو عمارتو تمیز کن
ا/ت:من هرزه نیستمم(باداد)
جسیکا:ددی نگاه داره داد میزنه رو سرم(پیکمیمدرسه...)
کوک:یبار دیگه داد بزنی و رو حرف جسیکا حرف بزنی میکشمتت(باعربده)
بعد از حرفش جسیکا یهپورخندی زد به من و رفت بغل کوک ایشی گفتم و از اتاق آمدم بیرون
.
دو روز بعد
.
داشتم با بقیه کار هارو میکردیم که داد ارباب توی کل عمارت پیچید
همه مون به صف وایستاده بودیم و جسیکا روی مبل نشسته بود
کوک:کی به اسناد من دست زده هوم؟(باحالتترسناک)
کوک:من یه حرف رو یبار تکرار میکنم گی به اسناد من دست زدههه(باعربده)
جسیکا:ددی فکر کنم ا/ت اون دیروز رفت توی اتاقت
ا/ت:من..من برای.ت.تمیز کردن رفته بودم بخدا کارمن نیس
کوک:که دورغ میگی هرزه ها
دستمو کشید و به سمت اتاق شکنجه برد و و من دستمو دور شکمم انداختم
بعد از کلی شلاق زندن خسته شد و ول کرد
کوک:دفعه آخرت باشه این کارو بکنی حیف اون بچه تو شکمت مگرنه غذای سگا میشدی
ا/ت:هق..هق..من..من الانم میگم..کا..کار مننبود..هق
کوک:نشنومصداتو فهمیدی(آخرشو با داد)
و بعدش رفت بیرون...که
ادامه دارد
لایک نمیکنیی هوم🙃🎀👈👉
اجوما:ا/ت دخترم تو این قهوه رو میبری برای خانم
ا/ت:اجوما من آخه..
اجوما:تو ببر من فعلا غذا درست کنم
هوف با فنجون به سمت اتاق ارباب رفتم
کوک:کیه
ا/ت:قهوتونو آوردم ارباب
کوک:بیا تو
قهوه رو گذاشتم و جسیکا به قورت از قهوه خورد
جسیکا:افرین هرزه خوب کارتو بلدی حالا برو عمارتو تمیز کن
ا/ت:من هرزه نیستمم(باداد)
جسیکا:ددی نگاه داره داد میزنه رو سرم(پیکمیمدرسه...)
کوک:یبار دیگه داد بزنی و رو حرف جسیکا حرف بزنی میکشمتت(باعربده)
بعد از حرفش جسیکا یهپورخندی زد به من و رفت بغل کوک ایشی گفتم و از اتاق آمدم بیرون
.
دو روز بعد
.
داشتم با بقیه کار هارو میکردیم که داد ارباب توی کل عمارت پیچید
همه مون به صف وایستاده بودیم و جسیکا روی مبل نشسته بود
کوک:کی به اسناد من دست زده هوم؟(باحالتترسناک)
کوک:من یه حرف رو یبار تکرار میکنم گی به اسناد من دست زدههه(باعربده)
جسیکا:ددی فکر کنم ا/ت اون دیروز رفت توی اتاقت
ا/ت:من..من برای.ت.تمیز کردن رفته بودم بخدا کارمن نیس
کوک:که دورغ میگی هرزه ها
دستمو کشید و به سمت اتاق شکنجه برد و و من دستمو دور شکمم انداختم
بعد از کلی شلاق زندن خسته شد و ول کرد
کوک:دفعه آخرت باشه این کارو بکنی حیف اون بچه تو شکمت مگرنه غذای سگا میشدی
ا/ت:هق..هق..من..من الانم میگم..کا..کار مننبود..هق
کوک:نشنومصداتو فهمیدی(آخرشو با داد)
و بعدش رفت بیرون...که
ادامه دارد
لایک نمیکنیی هوم🙃🎀👈👉
۶.۹k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.