درگیرِ مافیاها
پارت ۴۰
از زبان جونگکوک:
رفته بودم محل قرار مثل همیشه تونستیم این بار رو هم رد کنیم...
همه بعد از تحویل بار داشتن میرفتن که من جانگ شینو صدا زدم و گفتم: باید با هم حرف بزنیم
جانگ شین: در چه مورد؟
جونگکوک: خوب میدونی در مورد چی حرف میزنم
جانگ شین: پس تهیونگ بهت گفته چه خبره
جونگکوک: آره گفته ولی ما اول باید مطمئن بشیم تو راس میگی باید مدارکی که میگی داری رو بهمون نشون بدی
جانگ شین: یعنی تهیونگ به این زودی توی دو سه روز قبول کرده ا/ت رو کنار بزاره؟
جونگکوک: نه هنوز ولی میخواد قبل فک کردن به این موضوع از صحت مدارکت مطمئن بشه بعدش به این موضوع فک کنه که ارزش داره عشقشو زندگیشو بابت اون مدارکت از دست بده یا نه
جانگ شین: اومدیمو تهیونگ نخواست زنشو از دست بده و حاضر شد بخاطر اون عین احمقا تا آخر عمرش برای قاتل خانوادش کار کنه اونوقت تو چی ؟ تو هم میپذیری اینو ؟ میگذری؟
جونگکوک: این موضوع دیگه به تو ربطی نداره ما هر تصمیمی بگیریم با هم میگیریم
جانگ شین: باشه ولی اینو بخاطر داشته باش که من اون مدارکو فقط در ازای به دست آوردن ا/ت میدم حتی فکر اینکه بخواین زرنگ بازی در بیارین رو از سرتون بیرون کنین
جونگکوک: حالا تو اول ثابت کن چیزی تو دستت هست بعدش به اونشم فک میکنیم؛ فردا ایل سوک برمیگرده سئول پس امشب یه قرار بزاریم که مدارکو بهمون نشون بدی
جانگ شین: باشه امشب ساعت ۱۰ توی عمارت خودم منتظرتونم
جونگکوک: باشه منو تهیونگ میایم
از جانگ شین دور شدم و با افرادمون برگشتم سمت عمارت؛ محل تحویل بار از عمارت دور بود دو ساعتی طول میکشید تا برسیم ؛ تحویل بار هم همیشه دو سه ساعتی طول میکشه برای همین تا رسیدیم خونه دیگه عصر شده بود...
از خانوم لی پرسیدم تهیونگ و ا/ت کجان؟
خانوم لی: توی اتاقشونن رییس
جونگکوک: برو تهیونگ رو صدا کن بیاد پیشم
خانوم لی: چشم آقا
حسابی خسته بودم حتی نا نداشتم پله ها رو برم بالا برای همین رفتم تو اتاق کار و منتظر تهیونگ موندم خیلی نگران بودم از تصمیم تهیونگ معلوم نبود چی میشه...
تهیونگ اومد پیشم ازم پرسید:
پول بار رو تحویل گرفتی؟
جونگکوک: آره نقدا تحویل گرفتم
تهیونگ با نگرانی پرسید : پس قرار چی؟ گذاشتین؟
جونگکوک: آره امشب ساعت ده باید عمارتش باشیم...
خیلی زود شب شد و منو تهیونگ تنهایی بدون هیچ کدوم از افرادمون با هم به عمارت جانگ شین رفتیم؛ هیچکس نباید از ملاقات ما باخبر میشد...
تهیونگ: خب جانگ شین عوضی مدارکت کو بهم نشون بده ببینم
جانگ شین خنده ای از سر خباثت سر داد و گفت: عاشق این بی پروا بودنتم
جونگکوک: تو مدارکی که میگی رو از کجا آوردی ؟ کی بهت داده؟...
شرط: ۵۰لایک
از زبان جونگکوک:
رفته بودم محل قرار مثل همیشه تونستیم این بار رو هم رد کنیم...
همه بعد از تحویل بار داشتن میرفتن که من جانگ شینو صدا زدم و گفتم: باید با هم حرف بزنیم
جانگ شین: در چه مورد؟
جونگکوک: خوب میدونی در مورد چی حرف میزنم
جانگ شین: پس تهیونگ بهت گفته چه خبره
جونگکوک: آره گفته ولی ما اول باید مطمئن بشیم تو راس میگی باید مدارکی که میگی داری رو بهمون نشون بدی
جانگ شین: یعنی تهیونگ به این زودی توی دو سه روز قبول کرده ا/ت رو کنار بزاره؟
جونگکوک: نه هنوز ولی میخواد قبل فک کردن به این موضوع از صحت مدارکت مطمئن بشه بعدش به این موضوع فک کنه که ارزش داره عشقشو زندگیشو بابت اون مدارکت از دست بده یا نه
جانگ شین: اومدیمو تهیونگ نخواست زنشو از دست بده و حاضر شد بخاطر اون عین احمقا تا آخر عمرش برای قاتل خانوادش کار کنه اونوقت تو چی ؟ تو هم میپذیری اینو ؟ میگذری؟
جونگکوک: این موضوع دیگه به تو ربطی نداره ما هر تصمیمی بگیریم با هم میگیریم
جانگ شین: باشه ولی اینو بخاطر داشته باش که من اون مدارکو فقط در ازای به دست آوردن ا/ت میدم حتی فکر اینکه بخواین زرنگ بازی در بیارین رو از سرتون بیرون کنین
جونگکوک: حالا تو اول ثابت کن چیزی تو دستت هست بعدش به اونشم فک میکنیم؛ فردا ایل سوک برمیگرده سئول پس امشب یه قرار بزاریم که مدارکو بهمون نشون بدی
جانگ شین: باشه امشب ساعت ۱۰ توی عمارت خودم منتظرتونم
جونگکوک: باشه منو تهیونگ میایم
از جانگ شین دور شدم و با افرادمون برگشتم سمت عمارت؛ محل تحویل بار از عمارت دور بود دو ساعتی طول میکشید تا برسیم ؛ تحویل بار هم همیشه دو سه ساعتی طول میکشه برای همین تا رسیدیم خونه دیگه عصر شده بود...
از خانوم لی پرسیدم تهیونگ و ا/ت کجان؟
خانوم لی: توی اتاقشونن رییس
جونگکوک: برو تهیونگ رو صدا کن بیاد پیشم
خانوم لی: چشم آقا
حسابی خسته بودم حتی نا نداشتم پله ها رو برم بالا برای همین رفتم تو اتاق کار و منتظر تهیونگ موندم خیلی نگران بودم از تصمیم تهیونگ معلوم نبود چی میشه...
تهیونگ اومد پیشم ازم پرسید:
پول بار رو تحویل گرفتی؟
جونگکوک: آره نقدا تحویل گرفتم
تهیونگ با نگرانی پرسید : پس قرار چی؟ گذاشتین؟
جونگکوک: آره امشب ساعت ده باید عمارتش باشیم...
خیلی زود شب شد و منو تهیونگ تنهایی بدون هیچ کدوم از افرادمون با هم به عمارت جانگ شین رفتیم؛ هیچکس نباید از ملاقات ما باخبر میشد...
تهیونگ: خب جانگ شین عوضی مدارکت کو بهم نشون بده ببینم
جانگ شین خنده ای از سر خباثت سر داد و گفت: عاشق این بی پروا بودنتم
جونگکوک: تو مدارکی که میگی رو از کجا آوردی ؟ کی بهت داده؟...
شرط: ۵۰لایک
۱۷.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.