𝙿𝚊𝚛𝚝 🪶⁵
𝒪𝓋ℯ𝓇 𝓉𝒽ℯ 𝒽ℴ𝓇𝒾𝓏ℴ𝓃 💫
ا/ت ویو: هعی .... بالاخره از اونجا زدن بیرون ، سلام بر آزادی.
راوی: همین جوری بی هوا داشت راه میرفت که یهو خورد به کسی و :...
♡: یااااا
ا/ت: اوه آقا حالتون خوبه؟
♡: گیتارمو شکستی
ا/ت: من...معذرت میخوام اصن هواسم نبود
♡: معذرت خواهی تو به چه درد من میخوره؟
ا/ت: هرکاری لازم باشه میکنم تا خسارتی که زدمو جبران کنم.
♡: هرکاری ام کنی نمیتونی که جبرانش کنی ، این گیتار هدیه بود.
ا/ت: معذرت میخوام
راوی: داشت به اون مرد کمک میکرد تا وسایلشو از رو زمین جمع کنه که اون طرف خیابون چشمش خورد به "جونگاین"
ا/ت: نه...چطور ممکنه
♡: ها؟
ا/ت: کمکم کن ، خواهش میکنم
♡: چی؟
ا/ت: فقط منو از اینجا ببر بهت همه چیو توضیح میدم ، اونا الان دنبالمن
راوی: پسر کولشو روی دوشش انداخت و گیتار شکسته رو هم دستش گرفت و با ا/ت از اونجا رفتن...
یکم بعد جلوی یه خونه ای وایسادن که...
♡: خب برو دیگه فک نکنم کسی الان دنبالت باشه
ا/ت: میتونم پیشت بمونم؟
♡: وااات ، نه برو خونتون بچه
ا/ت: خواهش میکنم
♡: اول که زدی گیتارمو شکستی حالا ام میخوای بیای تو خونم؟
ا/ت: اوهوم
♡خیلی پرویی
ا/ت: (کیوت شدن)
♡: نمیتونم اجازه بدم شبو بمونی ولی ....بیا تا یه چیزی بخوريم
ا/ت: ممنووون
"خونه"
♡: اسمت چیه؟
ا/ت: ا/ت...اسم تو چیه؟
♡: من یونگی ام...مین یونگی
ا/ت: از آشنایی باهات خوشبختم .... آقای مین یونگی
•ادامه دارد•
▪︎آن سوی افق▪︎
ا/ت ویو: هعی .... بالاخره از اونجا زدن بیرون ، سلام بر آزادی.
راوی: همین جوری بی هوا داشت راه میرفت که یهو خورد به کسی و :...
♡: یااااا
ا/ت: اوه آقا حالتون خوبه؟
♡: گیتارمو شکستی
ا/ت: من...معذرت میخوام اصن هواسم نبود
♡: معذرت خواهی تو به چه درد من میخوره؟
ا/ت: هرکاری لازم باشه میکنم تا خسارتی که زدمو جبران کنم.
♡: هرکاری ام کنی نمیتونی که جبرانش کنی ، این گیتار هدیه بود.
ا/ت: معذرت میخوام
راوی: داشت به اون مرد کمک میکرد تا وسایلشو از رو زمین جمع کنه که اون طرف خیابون چشمش خورد به "جونگاین"
ا/ت: نه...چطور ممکنه
♡: ها؟
ا/ت: کمکم کن ، خواهش میکنم
♡: چی؟
ا/ت: فقط منو از اینجا ببر بهت همه چیو توضیح میدم ، اونا الان دنبالمن
راوی: پسر کولشو روی دوشش انداخت و گیتار شکسته رو هم دستش گرفت و با ا/ت از اونجا رفتن...
یکم بعد جلوی یه خونه ای وایسادن که...
♡: خب برو دیگه فک نکنم کسی الان دنبالت باشه
ا/ت: میتونم پیشت بمونم؟
♡: وااات ، نه برو خونتون بچه
ا/ت: خواهش میکنم
♡: اول که زدی گیتارمو شکستی حالا ام میخوای بیای تو خونم؟
ا/ت: اوهوم
♡خیلی پرویی
ا/ت: (کیوت شدن)
♡: نمیتونم اجازه بدم شبو بمونی ولی ....بیا تا یه چیزی بخوريم
ا/ت: ممنووون
"خونه"
♡: اسمت چیه؟
ا/ت: ا/ت...اسم تو چیه؟
♡: من یونگی ام...مین یونگی
ا/ت: از آشنایی باهات خوشبختم .... آقای مین یونگی
•ادامه دارد•
▪︎آن سوی افق▪︎
۱۸.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.