یه خانومی واسه تولد شوهرش پیشنهاد داد که برن یه رستوران خ
یه خانومی واسه تولد شوهرش پیشنهاد داد که برن یه رستوران خیلی شیک …
وقتی رسیدن به رستوران , دربون رستوران گفت: سلام بهروز جان … حالت چطوره ؟؟؟
زنه یه کم غافلگیر شد و به شوهره گفت : بهروز , تو قبلا اینجا بودی ؟؟
شوهر: نه بابا این یارو رو توی باشگاه دیده بودم …
وقتی نشستن , گارسون اومد و گفت : همون همیشگی رو بیارم ؟؟؟
زنه یه مقدار ناراحت شد و گفت : این از کجا میدونه تو چی میخوری ؟؟؟
شوهر : اینم توی همون باشگاه بود یه بار وقت خوردن غذا منو دید …
خواننده رستوران از پشت بلندگو گفت : سلام بهروز جان … آهنگ مورد علاقتو میخونم برات ….
زنه دیگه عصبانی شد و کیفشو برداشت از رستوران اومد بیرون.
شوهره دوید دنبالش . زنه سوار تاکسی شد ….
بهروز جلو بسته شدن در تاکسی رو گرفت و خواست توضیح بده که حتما اشتباهی پیش اومده و منو با یکی دیگه اشتباهی گرفتن ….
زنه سرش داد زد و انواع فحشارو بهش داد …
یهو راننده تاکسی برگشت گفت : بهروز این امشبیه خیلی بی ادبه ها ….(crazy)(crazy)(crazy)(crazy)
وقتی رسیدن به رستوران , دربون رستوران گفت: سلام بهروز جان … حالت چطوره ؟؟؟
زنه یه کم غافلگیر شد و به شوهره گفت : بهروز , تو قبلا اینجا بودی ؟؟
شوهر: نه بابا این یارو رو توی باشگاه دیده بودم …
وقتی نشستن , گارسون اومد و گفت : همون همیشگی رو بیارم ؟؟؟
زنه یه مقدار ناراحت شد و گفت : این از کجا میدونه تو چی میخوری ؟؟؟
شوهر : اینم توی همون باشگاه بود یه بار وقت خوردن غذا منو دید …
خواننده رستوران از پشت بلندگو گفت : سلام بهروز جان … آهنگ مورد علاقتو میخونم برات ….
زنه دیگه عصبانی شد و کیفشو برداشت از رستوران اومد بیرون.
شوهره دوید دنبالش . زنه سوار تاکسی شد ….
بهروز جلو بسته شدن در تاکسی رو گرفت و خواست توضیح بده که حتما اشتباهی پیش اومده و منو با یکی دیگه اشتباهی گرفتن ….
زنه سرش داد زد و انواع فحشارو بهش داد …
یهو راننده تاکسی برگشت گفت : بهروز این امشبیه خیلی بی ادبه ها ….(crazy)(crazy)(crazy)(crazy)
۴.۴k
۳۰ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.