پارت ۵۲
ناگهان خودشو از بغل ایان درآورد؛ در حالی که از شدت خجالت سرخ شده بود با دستپاچگی موهاشو پشت گوشش داد؛ قیافه مثلا حق به جانبی گرفت و درحالی که تظاهر میکرد خجالت نکشیده دست به کمر شد و گفت: اِ...میخواستم در بزنم...اتفاقی شد....آره همین!
ایان دستی تو موهاش برد که برگشت تو صورتش و بعد دست به سینه شد و گفت: الان یعنی باور کنم از خجالت سرخ شدی؟
جنی مشت آرومی که از نظر خودش محکم بود به سینه ایان زد و گفت: بسه انقد منو دست ننداز...اَه!
و بعد روشو از ایان برگردوند و تظاهر کرد عصبانیه؛ ایان قهقهه اغوا کننده ای زذ؛ دستشو به چونش کشید و گفت: الان یعنی از دستم ناراحتی؟
جنی دماغشو بالا کشید و با حالت خودپسندانه ای گفت: اوهوم.
-خب این قابل حله!
دستاشو از هم رها کرد و به سمت جنی رفت؛ در یک حرکت چونشو ملایم برگردوند و بوسه سطحی رو لباش زد و به حالت عادی برگشت؛
جنی با ناباروری دستی به لباش کشید و گفت: بـ...باشه!...حالا...وسایلتو جمع کردی؟
ایان پوزخند دلنشینی زد و گفت: آره همشو!
-پـ...پس من میرم پایین! منم وسایلمو جمع کردم...خب پس فعلا!
ایان دستشو تکون داد و خداحافظی گفت؛ جنی هم سریع به راهرو پا تند کرد و از در خارج شد.
برای ایان خیلی جالب بود که جنی برای سر زدن بهش بهونه تراشی میکرد...
دستی تو موهاش برد و خودشو از لبه دیوار جدا کرد؛ کیفشو تو دستش گرفت و از اتاق بیرون رفت؛ به سالن وایورن رسید و جیمی و نوا رو دید که کنار هم نشستن پس رفت و پیش اونا نشست؛
ایان دستی تو موهاش برد که برگشت تو صورتش و بعد دست به سینه شد و گفت: الان یعنی باور کنم از خجالت سرخ شدی؟
جنی مشت آرومی که از نظر خودش محکم بود به سینه ایان زد و گفت: بسه انقد منو دست ننداز...اَه!
و بعد روشو از ایان برگردوند و تظاهر کرد عصبانیه؛ ایان قهقهه اغوا کننده ای زذ؛ دستشو به چونش کشید و گفت: الان یعنی از دستم ناراحتی؟
جنی دماغشو بالا کشید و با حالت خودپسندانه ای گفت: اوهوم.
-خب این قابل حله!
دستاشو از هم رها کرد و به سمت جنی رفت؛ در یک حرکت چونشو ملایم برگردوند و بوسه سطحی رو لباش زد و به حالت عادی برگشت؛
جنی با ناباروری دستی به لباش کشید و گفت: بـ...باشه!...حالا...وسایلتو جمع کردی؟
ایان پوزخند دلنشینی زد و گفت: آره همشو!
-پـ...پس من میرم پایین! منم وسایلمو جمع کردم...خب پس فعلا!
ایان دستشو تکون داد و خداحافظی گفت؛ جنی هم سریع به راهرو پا تند کرد و از در خارج شد.
برای ایان خیلی جالب بود که جنی برای سر زدن بهش بهونه تراشی میکرد...
دستی تو موهاش برد و خودشو از لبه دیوار جدا کرد؛ کیفشو تو دستش گرفت و از اتاق بیرون رفت؛ به سالن وایورن رسید و جیمی و نوا رو دید که کنار هم نشستن پس رفت و پیش اونا نشست؛
۶.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.