فیک گمشده p⁷
فیک گمشده p⁷
هان.
وقتی بچه ها رفتن چن نفر مزاحم شدن و میخواستن بیان تو خوابگاه با به موقع بستن در نزاشتم چن دقیقه بعدش هیونگ اومد خیلی میترسیدم بعد اینکه هیونگ رف تو اتاق دوباره در زدن از ترس نفهمیدم بدون در زدن رفتم تو اتاق هیونگ لباسش رو دراورده بود نتونستم چشمام رو کنترل کنم و زل زدم به بدنش یونهو: خوردیش هان: چی؟ یونهو: نمیخوای بری بیرون؟ بلاخره تونستم حواسمو جمع کنم و زمزمه وار گفتم هان: میترسم یونهو: چی؟ هان: گفتم میترسم یونهو: برای چی؟ هان: چن نفر مزاحم جلو دره یونهو: مزاحم؟ و یه لباس سیاه پوشید رف چن ثانیه تو سکوت گذشت ولی بعدش دعوا و شکستن وسایل اومد سریع رفتم سمت در و یونهو دعواش گرفته بود بعد چن دقیقه رفتن رفتم پیشش صورتش خونی بود هین کشیدم یونهو: چیه؟ هان: صورتت یونهو: خب که چی بلند شد که بره هان: کجا؟؟ یونهو: میرم صورتمو بشورم هان: اونا کی بودن؟ اصن چی میخواستن؟ یونهو: مزاحم بودن نگران نباش دیگه برنمی گردن هان: خیلی خوب اونا مهم نیستن بیا بشین صورتتو پانسمان کنم یونهو: نیاز نیس هان: نیازه اومد نشست شروع کردم به پانسمان
#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز
هان.
وقتی بچه ها رفتن چن نفر مزاحم شدن و میخواستن بیان تو خوابگاه با به موقع بستن در نزاشتم چن دقیقه بعدش هیونگ اومد خیلی میترسیدم بعد اینکه هیونگ رف تو اتاق دوباره در زدن از ترس نفهمیدم بدون در زدن رفتم تو اتاق هیونگ لباسش رو دراورده بود نتونستم چشمام رو کنترل کنم و زل زدم به بدنش یونهو: خوردیش هان: چی؟ یونهو: نمیخوای بری بیرون؟ بلاخره تونستم حواسمو جمع کنم و زمزمه وار گفتم هان: میترسم یونهو: چی؟ هان: گفتم میترسم یونهو: برای چی؟ هان: چن نفر مزاحم جلو دره یونهو: مزاحم؟ و یه لباس سیاه پوشید رف چن ثانیه تو سکوت گذشت ولی بعدش دعوا و شکستن وسایل اومد سریع رفتم سمت در و یونهو دعواش گرفته بود بعد چن دقیقه رفتن رفتم پیشش صورتش خونی بود هین کشیدم یونهو: چیه؟ هان: صورتت یونهو: خب که چی بلند شد که بره هان: کجا؟؟ یونهو: میرم صورتمو بشورم هان: اونا کی بودن؟ اصن چی میخواستن؟ یونهو: مزاحم بودن نگران نباش دیگه برنمی گردن هان: خیلی خوب اونا مهم نیستن بیا بشین صورتتو پانسمان کنم یونهو: نیاز نیس هان: نیازه اومد نشست شروع کردم به پانسمان
#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز
۸۹۹
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.