فیک کوک (Angel) part1
ها خب من پارک میام و ۲٠ ساامه پدر و مادرم رو از دست دادم و بادیگارد جئون جونگ کوکم و امروزم اولین روز کاریمه «اس دو استایل میا)(اس سه استایل کوک)
میا:«آممم سلام
جئون:«سرشو برمیگردونه. امضا میخوای؟
میا:«ببخشید ولی من بادیگارد جدیدتونم
جئون:« یه دختر؟
میا:«فکر میکردم حداقل شما نگاه جنسیتی نداشته باشید
جئون:«ببخشید قصد توهین نداشتم فقط تعجب کردم
و میشینن تو ماشین راننده کوک جلو خوده کوک و ادرینا عقب
میرسن
از ماشین پیاده میشن و وارد مهمونی میشن
میا=
به عمرم همچین عمارت بزرگی ندیده بودم خیلی قشنگ بودد
جئون میره روی یه میز و میا ام بالا سرش وایمیسته
ک یکی میاد سمتشون
مین وو=اوه کوک چه خبر رفیق نگاهش خورد به میا معرفی نمیکنید؟
کوک=بادیگاردمه
مین وو=نیشخند... این؟ اخه یه دختر چه کاری از دستش بر میاد؟
میا=واقعا متاسفم از نگاه جنسیت زده تون اقای نسبتا محترم
مین وو=هومم نظرت چیه ثابت کنی؟
میا=موافقم...هه (نیشخند)
مین وو اومد نزدیکش میا چندتا پشتک زد و ازش دور شد و بعد با سرعت دوید سمت مین وو و اومد لگد بزنه ک مین وو با یه لگد دیگه خنثاش کرد
اومدن به هم مشت بزنن اما خب چه فایده هیچکدومش به هیچکدومشون نمیخورد
که میا دستاشو گذاشت رو زمین و یع چیزی شبیه کله ملاق انجام داد و لنگاش رف هوا و خورد تو صورت مین وو بعدم رف سمتش ک
مین وو گف=اکی بسه....کارت بد نیست....خوشم اومدا
میا یه نیشخند پیروزمندانه زد و رفت سمت جئون و بالا سرش ایستاد
جئونم یخورده فقط یخورده تعجب کرده بود
یه چی بگم این وسط کوک هروقت یه بادیگارد استخدام میشه براش به مین وو میگه و حالا به هر روشی اونا شکست میخورن و کوکی اخراجشون میکنه ولی میا کارش خوب بوده و خلاصه اره دیگ اینجوریاس...
یک ساعت بعد
کوک=خب دیگ خوش گذشت خدافظ داداش
و با هم دست دادن (با مین وو دیگ)
و رفتن سمت ماشین و نشستن
میا=اقای جئون
کوک=بله؟
میا=میشه یه خاهشی ازتون بکنم؟
کوک=اومم تا چی باشه
میا=میشه قبل از اینکه برید خونه من و برسونید بیمارستان.؟ میخوام برم ملاقات کسی
کوک=اوکی
و به راننده گفت و خلاصه رسیدن
کوک=فقط ۱٠ دقیقه وایمیستم زود بیا
میا=چشم...ممنون
از زبون میا
وارد بیمارستان شدم و سمت اتاقش رفتم بعد ۱ ماه میخوام ببینمش دلم خیلی براش تنگ شده بود
میا:«آممم سلام
جئون:«سرشو برمیگردونه. امضا میخوای؟
میا:«ببخشید ولی من بادیگارد جدیدتونم
جئون:« یه دختر؟
میا:«فکر میکردم حداقل شما نگاه جنسیتی نداشته باشید
جئون:«ببخشید قصد توهین نداشتم فقط تعجب کردم
و میشینن تو ماشین راننده کوک جلو خوده کوک و ادرینا عقب
میرسن
از ماشین پیاده میشن و وارد مهمونی میشن
میا=
به عمرم همچین عمارت بزرگی ندیده بودم خیلی قشنگ بودد
جئون میره روی یه میز و میا ام بالا سرش وایمیسته
ک یکی میاد سمتشون
مین وو=اوه کوک چه خبر رفیق نگاهش خورد به میا معرفی نمیکنید؟
کوک=بادیگاردمه
مین وو=نیشخند... این؟ اخه یه دختر چه کاری از دستش بر میاد؟
میا=واقعا متاسفم از نگاه جنسیت زده تون اقای نسبتا محترم
مین وو=هومم نظرت چیه ثابت کنی؟
میا=موافقم...هه (نیشخند)
مین وو اومد نزدیکش میا چندتا پشتک زد و ازش دور شد و بعد با سرعت دوید سمت مین وو و اومد لگد بزنه ک مین وو با یه لگد دیگه خنثاش کرد
اومدن به هم مشت بزنن اما خب چه فایده هیچکدومش به هیچکدومشون نمیخورد
که میا دستاشو گذاشت رو زمین و یع چیزی شبیه کله ملاق انجام داد و لنگاش رف هوا و خورد تو صورت مین وو بعدم رف سمتش ک
مین وو گف=اکی بسه....کارت بد نیست....خوشم اومدا
میا یه نیشخند پیروزمندانه زد و رفت سمت جئون و بالا سرش ایستاد
جئونم یخورده فقط یخورده تعجب کرده بود
یه چی بگم این وسط کوک هروقت یه بادیگارد استخدام میشه براش به مین وو میگه و حالا به هر روشی اونا شکست میخورن و کوکی اخراجشون میکنه ولی میا کارش خوب بوده و خلاصه اره دیگ اینجوریاس...
یک ساعت بعد
کوک=خب دیگ خوش گذشت خدافظ داداش
و با هم دست دادن (با مین وو دیگ)
و رفتن سمت ماشین و نشستن
میا=اقای جئون
کوک=بله؟
میا=میشه یه خاهشی ازتون بکنم؟
کوک=اومم تا چی باشه
میا=میشه قبل از اینکه برید خونه من و برسونید بیمارستان.؟ میخوام برم ملاقات کسی
کوک=اوکی
و به راننده گفت و خلاصه رسیدن
کوک=فقط ۱٠ دقیقه وایمیستم زود بیا
میا=چشم...ممنون
از زبون میا
وارد بیمارستان شدم و سمت اتاقش رفتم بعد ۱ ماه میخوام ببینمش دلم خیلی براش تنگ شده بود
۵.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.