پارت۱۵ گربه سیاه
پارت۱۵ گربه سیاه
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
از زبون یوکی:
شینجیرو: از تومان اومدی بیرون؟
یوکی: نه برای چی؟
شینجیرو: اخه اِما رفته دیده تو نیستی
یوکی: مایکی یه هفته تنبیه م کرده نرم جلسه😑😒🙄
یوکی: دیر می کنیما! بدو بریم
شینجیرو: اوکی
پرش زمانی به فردا:
چیفویو: یوکی! ییووککیی بیدار شو!
یوکی: نی سان بزار بخوابم پتو رو بنداز روم یخ زدم
چیفویو: تو که دوتا پتو روته حالت خوبه؟
یوکی: نه احساس می کنم تب دارم
چیفویو: تو واقعا تب داری!
یوکی: تو برو مدرسه به سنسه هم بگو من حالم خوب نبود
چیفویو: مطمعنی!؟ منم میمونم اماده شو بریم دکتر
یوکی: اوکی
بعد. دکتر:
از زبون چیفویو:
تا رسیدیم خونه یوکی بیهوش..... شششددد
چیفویو: یوکی یکوی ییووکککیی
در خونه: ززییننگگگ ززیییننگگ
چیفویو: باجی_سان؟
باجی: یو کسی خونست؟
چیفویو: اره یوکی بیهوش شده(اصن بیخیالیش تو حلقم)
باجی: بیهوش شده؟
یوکی: عه مردم:
چیفویو: نه زنده ای😐
باجی: 😐😐😐😐😐😑😐😐😐😐
چیفویو: 😐😐😐😐😑😑😑😑😐😐اهم عادیه
چیفویو: پاشو بریم غذا بخریم
از زبون یوکی:
با درد بدی چشمام رو باز کردم و نور زیادی به چشمام خورد عه مردم
چیفویو: نه زنده ای
باز بلند حرف زدم😑عه گیسوکمند هم اینجاست وایسا چرا اینجا اینقدر گرمه
یوکی: عر گشنمه چیفویو برو برام غذا بیار😫
چیفویو: اوکی من رفتم
یوکی و باجی: خدافظ
باجی: راستی اومدم بگم امشب جلسه داریم
یوکی: باش ممنون اطلاع دادی😊
باجی: خواهش
پرش زمانی به جلسه:(غذاشون رو کوف.. چیز خوردن)
مایکی: جلسه رو شروع می کنیم یک امروز قراره کیساکی تتا اخراج شده و دوم گنگی به اسم تنجیکو مارو به مبارزه دعوت کرده کرده
کیساکی:..(همون حرفای انیمه)(حوصله ندارم بنویسم)
دراکن: اتمام جلسه*با داد*
از زبون یوکی:
نه نه من نمیتونم باهاشون مبارزه کنم وایسا بچه ها دارن میان سمتم بهتره زودتر برم
مایکی: یوکی وایسا!
سریع سوار موتورم شدم و رفتم نرم خونه بهتره چیفویو سرم غر می زنه پس میرم کتاب خونه بعد میرم پارک همیشگی .
تو راه بودم که یهو.....
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
به قران بیشتر از این جا نشد و همایتا رو بیشتر کنید واسه پارت بعد ده لایک و پنج کامنت
جانه👋🏻
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
از زبون یوکی:
شینجیرو: از تومان اومدی بیرون؟
یوکی: نه برای چی؟
شینجیرو: اخه اِما رفته دیده تو نیستی
یوکی: مایکی یه هفته تنبیه م کرده نرم جلسه😑😒🙄
یوکی: دیر می کنیما! بدو بریم
شینجیرو: اوکی
پرش زمانی به فردا:
چیفویو: یوکی! ییووککیی بیدار شو!
یوکی: نی سان بزار بخوابم پتو رو بنداز روم یخ زدم
چیفویو: تو که دوتا پتو روته حالت خوبه؟
یوکی: نه احساس می کنم تب دارم
چیفویو: تو واقعا تب داری!
یوکی: تو برو مدرسه به سنسه هم بگو من حالم خوب نبود
چیفویو: مطمعنی!؟ منم میمونم اماده شو بریم دکتر
یوکی: اوکی
بعد. دکتر:
از زبون چیفویو:
تا رسیدیم خونه یوکی بیهوش..... شششددد
چیفویو: یوکی یکوی ییووکککیی
در خونه: ززییننگگگ ززیییننگگ
چیفویو: باجی_سان؟
باجی: یو کسی خونست؟
چیفویو: اره یوکی بیهوش شده(اصن بیخیالیش تو حلقم)
باجی: بیهوش شده؟
یوکی: عه مردم:
چیفویو: نه زنده ای😐
باجی: 😐😐😐😐😐😑😐😐😐😐
چیفویو: 😐😐😐😐😑😑😑😑😐😐اهم عادیه
چیفویو: پاشو بریم غذا بخریم
از زبون یوکی:
با درد بدی چشمام رو باز کردم و نور زیادی به چشمام خورد عه مردم
چیفویو: نه زنده ای
باز بلند حرف زدم😑عه گیسوکمند هم اینجاست وایسا چرا اینجا اینقدر گرمه
یوکی: عر گشنمه چیفویو برو برام غذا بیار😫
چیفویو: اوکی من رفتم
یوکی و باجی: خدافظ
باجی: راستی اومدم بگم امشب جلسه داریم
یوکی: باش ممنون اطلاع دادی😊
باجی: خواهش
پرش زمانی به جلسه:(غذاشون رو کوف.. چیز خوردن)
مایکی: جلسه رو شروع می کنیم یک امروز قراره کیساکی تتا اخراج شده و دوم گنگی به اسم تنجیکو مارو به مبارزه دعوت کرده کرده
کیساکی:..(همون حرفای انیمه)(حوصله ندارم بنویسم)
دراکن: اتمام جلسه*با داد*
از زبون یوکی:
نه نه من نمیتونم باهاشون مبارزه کنم وایسا بچه ها دارن میان سمتم بهتره زودتر برم
مایکی: یوکی وایسا!
سریع سوار موتورم شدم و رفتم نرم خونه بهتره چیفویو سرم غر می زنه پس میرم کتاب خونه بعد میرم پارک همیشگی .
تو راه بودم که یهو.....
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
به قران بیشتر از این جا نشد و همایتا رو بیشتر کنید واسه پارت بعد ده لایک و پنج کامنت
جانه👋🏻
۶.۱k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.