مافیا ی عاشق
مافیا ی عاشق
《ا/ت》
مثل همیشه توی کافه داشتم کار میکردم امروز احساس کردم یه ذره عجیب شده بود اما اهمیتی ندادم چون میدونم بعضی وقتا احساس ها میتونن غلط باشن شروع کردم به بردن سفارش ها
....
بعد از اتمام کارم خواستم با یونا برم که گفت کار داره منم هیچی نگفتم و توی پارک رفتم اهنگ رو توی گوشم پلی کردم و قدم زدم که یهو به خودم اومدم دیدم توی یه جای شلوغ اومدم جمعیت خیلی زیاد بود که احساس کردم یه چیز تیزی اومد زیر پهلوم خواستم برگردم که دستشو گذاشت و سرم رو چرخوند و مانع شد
ا/ت=هی مرتیکه ی شیر موز چیکار میکنی
کوک=(قهقه)هیچ تغیری نکردی
ا/ت=ببخشید شما کی باشی
کوک=یادت رفت تو که گفتی منو هیچ وقت فراموش نمیکنی من به قولی که دادم پایبند هستم اما تو نبودی
ا/ت=نه نه این امکان نداره تو نمیتونی اون باشی
کوک=حالا که میببنی هستم
کوک دستمال رو از جیبش درآورد و روی صورت ا/ت گذاشت ا/ت سعی کرد نفس نکشه
کوک=تا کی میخواس نفس نکشی ( پوزخند)
ا/ت که دیگه طاقت نیاورد و نفس کشید
کوک اونو بغل کرد و گذاشتش توی ماشین و راننده شروع به حرکت کردن کرد کوک ا/ت رو روی پاهاش گذاشت و کمرشو گرفته بود و سر ا/ت رو روی سینش گذاشته بود
کوک=هنوزم همون بو رو میدی نمیدونم چی داری که آنقدر جذبت میشم اما خیلی دوست دارم دیگه مال من شی دیگه نمیزارم فرار کنی تو به من قول دادی من سر قولم موندم این تویی یه نبودی
راننده=آقا رسیدیم
کوک،ا/ت همینجوری که روی پاش بود رو بلند کرد و گذاشتش روی تختش
کوک=با این لباس ها راحت نیستی بزار برات عوض کنم
و شروع کرد به درآوردن لباس های ا/ت که...
اینم اولین پارت اینو دیانا نوشته خودم ننوشتم اگه پارت بعدی رو گذاشت براتون میزارم دوستون دارم پارت و بعدش اسماته دوستون دارم اگه این پارت حمایت بشه اسمات هارو میزارم💛💙🩷💜
《ا/ت》
مثل همیشه توی کافه داشتم کار میکردم امروز احساس کردم یه ذره عجیب شده بود اما اهمیتی ندادم چون میدونم بعضی وقتا احساس ها میتونن غلط باشن شروع کردم به بردن سفارش ها
....
بعد از اتمام کارم خواستم با یونا برم که گفت کار داره منم هیچی نگفتم و توی پارک رفتم اهنگ رو توی گوشم پلی کردم و قدم زدم که یهو به خودم اومدم دیدم توی یه جای شلوغ اومدم جمعیت خیلی زیاد بود که احساس کردم یه چیز تیزی اومد زیر پهلوم خواستم برگردم که دستشو گذاشت و سرم رو چرخوند و مانع شد
ا/ت=هی مرتیکه ی شیر موز چیکار میکنی
کوک=(قهقه)هیچ تغیری نکردی
ا/ت=ببخشید شما کی باشی
کوک=یادت رفت تو که گفتی منو هیچ وقت فراموش نمیکنی من به قولی که دادم پایبند هستم اما تو نبودی
ا/ت=نه نه این امکان نداره تو نمیتونی اون باشی
کوک=حالا که میببنی هستم
کوک دستمال رو از جیبش درآورد و روی صورت ا/ت گذاشت ا/ت سعی کرد نفس نکشه
کوک=تا کی میخواس نفس نکشی ( پوزخند)
ا/ت که دیگه طاقت نیاورد و نفس کشید
کوک اونو بغل کرد و گذاشتش توی ماشین و راننده شروع به حرکت کردن کرد کوک ا/ت رو روی پاهاش گذاشت و کمرشو گرفته بود و سر ا/ت رو روی سینش گذاشته بود
کوک=هنوزم همون بو رو میدی نمیدونم چی داری که آنقدر جذبت میشم اما خیلی دوست دارم دیگه مال من شی دیگه نمیزارم فرار کنی تو به من قول دادی من سر قولم موندم این تویی یه نبودی
راننده=آقا رسیدیم
کوک،ا/ت همینجوری که روی پاش بود رو بلند کرد و گذاشتش روی تختش
کوک=با این لباس ها راحت نیستی بزار برات عوض کنم
و شروع کرد به درآوردن لباس های ا/ت که...
اینم اولین پارت اینو دیانا نوشته خودم ننوشتم اگه پارت بعدی رو گذاشت براتون میزارم دوستون دارم پارت و بعدش اسماته دوستون دارم اگه این پارت حمایت بشه اسمات هارو میزارم💛💙🩷💜
۱۶.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.