p1
سلام من پارک ات هستم دورگه هستم، پدرم کرت ای و مادرم ایرانیه مادرم میگه وقتی یک سالم بوده پدرم تو تصادف مرده... وقتی ده سالم بود مادرم با یه مرد پولدار و مافیا ازدواج کرد، انگار اون یه پسر داره اما حتی اسمشم نمیدونم چون هیچوقت در موردش حرف نمیزنن
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم امروز ترم جدید دانشگاهمه، نمیدونم چرا اما پدر خوندم گفته دانشگاهمو عوض کنم رفتم یه دوش ۳٠ مینی گرفتم، موهامو خشک کردم لباس پوشیدم(عکسشو میزارم) موهامو از بالا بستم و رفتم پایین
(پدر جیمین =+ مادر ات =_ )
+ صبح بخیر
ات: صبح بخیر... مامانم کجاست؟
+ رفته خرید
ات: اها
+بیا صبحونه بخور
ات: چشم
+با من راحت باش، بگو بابا
ات: باشه... با.. با
+لبخند
رفتم صبحونه خوردمو رفتم سوار ماشین شدم راننده بردم سمت دانشگاه
رسیدیم پیاده شدم رفتم تو، سمت دفتر مدیر خودمو معرفی کردم
مدیر:سوجون... بیا همه جارو نشونش بده همکلاسی جدیدتونه
سوجون: چشم... دنبالم بیا
ات: باشه
رفتم دنبالش به نظر پسر خوبی میومد، و جذاب بود
ات: میگم اسمت سوجون بود، نه؟
سوجون: اره، اسم تو چیه؟
ات: من پارک ات هستم
سوجون: خوشبختم
ات: منم همینطور
سوجون: خب ... باید یه چیزایی رو در مورد اینجا بگم... اینجا چند تا پسر هستن مه بد بوی مدرسن و هیچ کس حریفشون نمیشه و...
یکی از بچه ها: همیشه تو رو ازیت میکنن
سوجون: ساکت شو یونگ سو
یونگ سو: خب راست میگم... بچه ی لوس
ات: یاا، لوس تویی...چیزی به دوست من نگو
یونگ سو: میبینم دوست جدید پیدا کردی... اوه یادم رفت ، تو هیچ دوستی نداشتی که این دومیش باشه (پوزخند)
ات: خفه شو فهمیدی
یونگ سو: نکشیمون بیبی گرل
ات: میدونی زبون سگا رو بلد نیستم هر وقت مترجم گرفتم میام با هم حرف بزنیم
از اونجا رفتیم
سوجون: مرسی... تا حالا کسی ازم دفاع نکرده بود
ات: لبخند... خب حالا من دفاع می گنم... میای... دوست باشیم؟
سوجون: حتما
ات: خب داشتی در مورد اون چند تا پسر میگفتی
سوجون: درسته... سه تا پسر به اسمای جونگکوک، تهیونگ و جیمین... جیمین از همشون بدتره، اینا پسرای دعوایی مدرسن و هرکی بره رو مخشون ارامش نداره
ات: اها
سوجون: خب بریم سر کلاس
ات: اوک
سوجون: راستی.. شمارتو...
ات: اها بزن ***
سوجون: اوکی تنکس
ات: لبخند... بریم کلاس
سوجون اوکـ... از اینور
رفتم دنبالش کع یدفعه خوردم به یکی و افتادم
ات: کورییی
جیمین: بفهم چی میگی، میدونی من کییمم؟... تازه واردی، نه؟
ات: من تازه وارد هستم، تو مثلا کی هستییی؟
سوجون: اااتتت
جیمین: اوه هان سوجون... دوستته؟ بنظرم اینم قرذره مثل خودت شه، کتک خوردنو یادش بده
ات: برو گمشو بابا،فکر کرده کیه
یقمو گرفتو بلندم کرد
جیمین: گوش کن دختر جون،بخواطر این جرعتت قراره زندگیتو جهنم کنم
یقمو ول کرد هلم داد خوردم به دیوار
سوجون: هووی جیمین، نمیدونی چطور با یه دختر رفتار کنیی؟
جیمین : چیه توعم شجاع شدی؟
کوک: هیونگ ولشون کن بیا
ته: راست میگه بیا بعدا حسابشو برس (پوزخند)
جیمین: این دفعه رو ولتون می کنم اما دفعه ی بعدی بخشش در کار نیست
زیر لب اداشودر اوردم سوجون دستمو گرفت بلندم کرد
سوجون: اخه دختر گفتم با اینا دهن به دهن نشو
ات: خیلی پررو بود... بیا زندگیمو جهنم کن ببینم
ادامه دارد
پارت اول شرط نداره
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
صبح با الارم گوشیم بیدار شدم امروز ترم جدید دانشگاهمه، نمیدونم چرا اما پدر خوندم گفته دانشگاهمو عوض کنم رفتم یه دوش ۳٠ مینی گرفتم، موهامو خشک کردم لباس پوشیدم(عکسشو میزارم) موهامو از بالا بستم و رفتم پایین
(پدر جیمین =+ مادر ات =_ )
+ صبح بخیر
ات: صبح بخیر... مامانم کجاست؟
+ رفته خرید
ات: اها
+بیا صبحونه بخور
ات: چشم
+با من راحت باش، بگو بابا
ات: باشه... با.. با
+لبخند
رفتم صبحونه خوردمو رفتم سوار ماشین شدم راننده بردم سمت دانشگاه
رسیدیم پیاده شدم رفتم تو، سمت دفتر مدیر خودمو معرفی کردم
مدیر:سوجون... بیا همه جارو نشونش بده همکلاسی جدیدتونه
سوجون: چشم... دنبالم بیا
ات: باشه
رفتم دنبالش به نظر پسر خوبی میومد، و جذاب بود
ات: میگم اسمت سوجون بود، نه؟
سوجون: اره، اسم تو چیه؟
ات: من پارک ات هستم
سوجون: خوشبختم
ات: منم همینطور
سوجون: خب ... باید یه چیزایی رو در مورد اینجا بگم... اینجا چند تا پسر هستن مه بد بوی مدرسن و هیچ کس حریفشون نمیشه و...
یکی از بچه ها: همیشه تو رو ازیت میکنن
سوجون: ساکت شو یونگ سو
یونگ سو: خب راست میگم... بچه ی لوس
ات: یاا، لوس تویی...چیزی به دوست من نگو
یونگ سو: میبینم دوست جدید پیدا کردی... اوه یادم رفت ، تو هیچ دوستی نداشتی که این دومیش باشه (پوزخند)
ات: خفه شو فهمیدی
یونگ سو: نکشیمون بیبی گرل
ات: میدونی زبون سگا رو بلد نیستم هر وقت مترجم گرفتم میام با هم حرف بزنیم
از اونجا رفتیم
سوجون: مرسی... تا حالا کسی ازم دفاع نکرده بود
ات: لبخند... خب حالا من دفاع می گنم... میای... دوست باشیم؟
سوجون: حتما
ات: خب داشتی در مورد اون چند تا پسر میگفتی
سوجون: درسته... سه تا پسر به اسمای جونگکوک، تهیونگ و جیمین... جیمین از همشون بدتره، اینا پسرای دعوایی مدرسن و هرکی بره رو مخشون ارامش نداره
ات: اها
سوجون: خب بریم سر کلاس
ات: اوک
سوجون: راستی.. شمارتو...
ات: اها بزن ***
سوجون: اوکی تنکس
ات: لبخند... بریم کلاس
سوجون اوکـ... از اینور
رفتم دنبالش کع یدفعه خوردم به یکی و افتادم
ات: کورییی
جیمین: بفهم چی میگی، میدونی من کییمم؟... تازه واردی، نه؟
ات: من تازه وارد هستم، تو مثلا کی هستییی؟
سوجون: اااتتت
جیمین: اوه هان سوجون... دوستته؟ بنظرم اینم قرذره مثل خودت شه، کتک خوردنو یادش بده
ات: برو گمشو بابا،فکر کرده کیه
یقمو گرفتو بلندم کرد
جیمین: گوش کن دختر جون،بخواطر این جرعتت قراره زندگیتو جهنم کنم
یقمو ول کرد هلم داد خوردم به دیوار
سوجون: هووی جیمین، نمیدونی چطور با یه دختر رفتار کنیی؟
جیمین : چیه توعم شجاع شدی؟
کوک: هیونگ ولشون کن بیا
ته: راست میگه بیا بعدا حسابشو برس (پوزخند)
جیمین: این دفعه رو ولتون می کنم اما دفعه ی بعدی بخشش در کار نیست
زیر لب اداشودر اوردم سوجون دستمو گرفت بلندم کرد
سوجون: اخه دختر گفتم با اینا دهن به دهن نشو
ات: خیلی پررو بود... بیا زندگیمو جهنم کن ببینم
ادامه دارد
پارت اول شرط نداره
۱۷.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.