شاهزاده ی استثنایی من P3
همه داشتن با هم حرف میزدن ات و خواهر هاش یعنی جیسو و جنی و لیسا با هم رفته بودن به اتاق رزی چون باهاش دوست بودن .
پسرا هم همو شناخته بودن و داشتن با هم حرف میزدن . و با هم راحت صحبت میکردن
جین : حالا که جیمین به عنوان ولیعهد رو نمایی شده انگار برای تهیونگ رقیب پیدا شده
نامجون : آره
جیمین : چطور مگه ؟
یونگی : همه تهیونگ رو به عنوان زیبا ترین شاهزاده جهان می شناسن ولی حالا با وجود تو انگار با هم رقیب شدید .
کوک : ( بچه ها کوک داداش جیمینه ) اینطور نیست منو تهیونگ از بچگی با هم بزرگ شدیم اون اینجور ادمی نیست
جیمین : کنجکاوم تهیونگ و ببینم
کوک : میبینی برادر جان به زودی قراره به قصر خاندان کیم بریم
جیمین : چرا باید به قصر اونا بریم
کوک : پدر و مادر با ملکه و پادشاه کشور لورنسا ( کشور خاندان کیم ) دوست های صمیمی هستند همینطور خواهر ( رزی ) با چهار دختر خاندان کیم دوست هست و منم با تهیونگ دوستم و قرار برای خوش آمد گویی به تو ما رو دعوت کنن
جیمین : آهان
.
.
.
جشن تموم شده و همه به کشور خودشون برگشتن .
در این حین جیمین خوشحال بود که بلاخره میتونه تو قصر بچرخه
و رفت در اتاق خواهر کوچک ترش رزی .
( علامت جیمین + علامت رزی - )
- بله بفرمایید داخل
+ رز چند تا سوال داشتم
- بله برادر بپرسید
+ اون دختری که امروز اومده بود و اسمش ات بود از خاندان کیم بود ؟
- بله برادر ولیعهد خاندان کیم بود
+ ولی مگه تهیونگ ولیعهد نیست ؟
- خیر برادر شاهزاده تهیونگ از مقام ولیعهدی کنار گیری کرده
+ آها بعد مگه شاهدخت جیسو بزرگ ترین نیست پس چرا اون ولیعهد نشده.
- چون جیسو بیماری قلبی داره و نمیتونه کشور رو اداره کنه
+ آها باشه خب من دیگه میرم شب بخیر رز
- شب بخر برادر
و جیمین رفت اتاق خودش و داشت فکر میکرد به اون دختر ، به ات و با خودش گفت :
[ اون دختر واقعا از بهشت اومده بود ]
ادامه دارد ...
اینم پارت سه ببخشید دیر شد
شرط ها :
15 تا کامنت
10 تا لایک
پسرا هم همو شناخته بودن و داشتن با هم حرف میزدن . و با هم راحت صحبت میکردن
جین : حالا که جیمین به عنوان ولیعهد رو نمایی شده انگار برای تهیونگ رقیب پیدا شده
نامجون : آره
جیمین : چطور مگه ؟
یونگی : همه تهیونگ رو به عنوان زیبا ترین شاهزاده جهان می شناسن ولی حالا با وجود تو انگار با هم رقیب شدید .
کوک : ( بچه ها کوک داداش جیمینه ) اینطور نیست منو تهیونگ از بچگی با هم بزرگ شدیم اون اینجور ادمی نیست
جیمین : کنجکاوم تهیونگ و ببینم
کوک : میبینی برادر جان به زودی قراره به قصر خاندان کیم بریم
جیمین : چرا باید به قصر اونا بریم
کوک : پدر و مادر با ملکه و پادشاه کشور لورنسا ( کشور خاندان کیم ) دوست های صمیمی هستند همینطور خواهر ( رزی ) با چهار دختر خاندان کیم دوست هست و منم با تهیونگ دوستم و قرار برای خوش آمد گویی به تو ما رو دعوت کنن
جیمین : آهان
.
.
.
جشن تموم شده و همه به کشور خودشون برگشتن .
در این حین جیمین خوشحال بود که بلاخره میتونه تو قصر بچرخه
و رفت در اتاق خواهر کوچک ترش رزی .
( علامت جیمین + علامت رزی - )
- بله بفرمایید داخل
+ رز چند تا سوال داشتم
- بله برادر بپرسید
+ اون دختری که امروز اومده بود و اسمش ات بود از خاندان کیم بود ؟
- بله برادر ولیعهد خاندان کیم بود
+ ولی مگه تهیونگ ولیعهد نیست ؟
- خیر برادر شاهزاده تهیونگ از مقام ولیعهدی کنار گیری کرده
+ آها بعد مگه شاهدخت جیسو بزرگ ترین نیست پس چرا اون ولیعهد نشده.
- چون جیسو بیماری قلبی داره و نمیتونه کشور رو اداره کنه
+ آها باشه خب من دیگه میرم شب بخیر رز
- شب بخر برادر
و جیمین رفت اتاق خودش و داشت فکر میکرد به اون دختر ، به ات و با خودش گفت :
[ اون دختر واقعا از بهشت اومده بود ]
ادامه دارد ...
اینم پارت سه ببخشید دیر شد
شرط ها :
15 تا کامنت
10 تا لایک
۹.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.