Fakejimin ✨
ForcedLove2🥀✨p8✨
دکتر: خب اقای پارک جیمین یه لحظه
جیمین: خیلی خب.. جانم؟
دکتر: خانم ات مورد حمله فشار استرس و عصبی قرار گرفته
جیمین: خب.. خب من.. من چکار کنم؟!
دکتر: هیچکاری نمیخواین کنین.. فقط حواستون بهش بیشتر باشه چون در شرایط خاصی هستن
جیمین:بله.. بله چشم
دکتر: من داروهاشونو میگیرم میفرستم براتون به موقع بهش بدین
جیمین: خیلی ممنون لطف میکنید
دکتر: فعلا...
جیمین: فعلا
فلش بک به شب
ویو ات:
چشامو باز کردم دیدم همه جا تاریکه نشستم دیدم جیمین رو کاناپه خوابش برده کتابم رو پاشه رفتم که بلندش کنم
ات: جیمین.. جیمین عزیزم؟
جیمین: بـ.... بله... عه بیدار شدی خوبی؟
ات: اره عزیزم من خوبم بلند شو رو تخت بخواب کمرت درد میگیره
جیمین: با... باشه عشقم تو هم بیا
ات: من برم اب بخورم بیام تشنمه
جیمین: ایناها لیوان اب کناره تخته
ات: عه اره حواسم نبود
جیمین: بخور تا هم باهم بریم
ات: اوممم... خب خوردم بیا بیا بریم
جیمین: اخیش.. چقد بغلت خوبه
ات: اوممم... بغلت تو هم ارامبخشه
جیمین: اوممم
فلش بک به صب
ویو جیمین: چشامو باز کردم دیدم ات پیشم نیست با چشمای خوابالوم رفتم پایین دیدم صدا داره از اشپزخونه میاد رفتم دیدم ات داره صبونه حاضر میکنه از پشت بغلش کردم
جیمین: اوممم.. صب بخیر عشقم
ات: عه... سلام عزیزم صبحت بخیر
جیمین: مرسی عشقم
ات: جیمین کمکم کن تا میرو بچینیم
جیمین: اوممم چه بویی.. چشم
داشتم لیوان هارو میبردم سره میز که موبایلم زنگ خورد خشکم زد...
خماریییییییییی
شرط پارت بعدی: 18 تا لایک
دکتر: خب اقای پارک جیمین یه لحظه
جیمین: خیلی خب.. جانم؟
دکتر: خانم ات مورد حمله فشار استرس و عصبی قرار گرفته
جیمین: خب.. خب من.. من چکار کنم؟!
دکتر: هیچکاری نمیخواین کنین.. فقط حواستون بهش بیشتر باشه چون در شرایط خاصی هستن
جیمین:بله.. بله چشم
دکتر: من داروهاشونو میگیرم میفرستم براتون به موقع بهش بدین
جیمین: خیلی ممنون لطف میکنید
دکتر: فعلا...
جیمین: فعلا
فلش بک به شب
ویو ات:
چشامو باز کردم دیدم همه جا تاریکه نشستم دیدم جیمین رو کاناپه خوابش برده کتابم رو پاشه رفتم که بلندش کنم
ات: جیمین.. جیمین عزیزم؟
جیمین: بـ.... بله... عه بیدار شدی خوبی؟
ات: اره عزیزم من خوبم بلند شو رو تخت بخواب کمرت درد میگیره
جیمین: با... باشه عشقم تو هم بیا
ات: من برم اب بخورم بیام تشنمه
جیمین: ایناها لیوان اب کناره تخته
ات: عه اره حواسم نبود
جیمین: بخور تا هم باهم بریم
ات: اوممم... خب خوردم بیا بیا بریم
جیمین: اخیش.. چقد بغلت خوبه
ات: اوممم... بغلت تو هم ارامبخشه
جیمین: اوممم
فلش بک به صب
ویو جیمین: چشامو باز کردم دیدم ات پیشم نیست با چشمای خوابالوم رفتم پایین دیدم صدا داره از اشپزخونه میاد رفتم دیدم ات داره صبونه حاضر میکنه از پشت بغلش کردم
جیمین: اوممم.. صب بخیر عشقم
ات: عه... سلام عزیزم صبحت بخیر
جیمین: مرسی عشقم
ات: جیمین کمکم کن تا میرو بچینیم
جیمین: اوممم چه بویی.. چشم
داشتم لیوان هارو میبردم سره میز که موبایلم زنگ خورد خشکم زد...
خماریییییییییی
شرط پارت بعدی: 18 تا لایک
۱۶.۳k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.