ارباب جذاب من
رمان: ارباب جذاب من
♡♡&♡♡
part 12
یونگی: خاهر منی دیگه😂
جونگکوک: خب لیدی کسی با من اینجوری صحبت کنه میکشتمش ولی بدون من عشقمو نمیکشم
یونگی: برو بزار باد بیاد باباااااااااااا فهمیدیم رمانتیکیییی
ا. ت: منظور از عشقت کیه؟
جونگکوک: کسی که اسمشث رو قلبم تتو زدم (چشمک زد و رفت بیرون)
یونگی: هعیییی خدا شفاش بدع
ا. ت: داداشی؟
یونگی: بله پشمکی؟
ا. ت: تو تو این کشور خونه داری؟
یونگی: فردا میرم ی خونه میگیرم باهن زندگی میکنیم پرنسس
ا. ت: پس امشب چی؟
یونگی: خب اممم
جونگکوک: پیش من میمونید
یونگی: تو هنوز پشت دری؟
جونگکوک: ارع مشکلیه؟
یونگی: گمشوو پدصگ😂
ا. ت: پسرع خنگ برو
جونگکوک: چشم بیبی
یونگی: ا. ت نبینم امشب باهاش صمیمی باشی تو نباید با اون باشی پسربدیه!
ا. ت: اما اون که مهربونه؟
جونگکوک: هییی هنوزم خنگی اون نزدیکای ۹۰نفرو با دستای خودش کشته بقیشم بماند هزارتا دوس دختر داشته همشونم تو یک شب ول کرده من دوس ندارم خواهرم عذاب بکشه
ا. ت: اها بش
یونگی: افرین
ا. ت: لبخند و ناراحتی
یونگی: پیش نکنه ازش خوشت میاد
ا. ت: ما کلا ۳روز پیش هم بودیم
یونگی: خوبه
«ویو جونگکوک»
قلبم درد گرفت درسته ا. ت گفت پسرع خنگ برو
ولی من موندم تا ببینم ا. ت راجبم چی میگه یونگی با اون حرفاش ا. ت رو نسبت ب من سرد کرد و شاید دیگه نتونم با ا. ت باشم:)
جیهوپ: هیونگ چرا ناراحتی ا. ت که خوبه؟
جونگکوک: یونگی میخواد ا. ت رو ازم دور کنه(یهو زد زیر گریه😭)
جیهوپ: نههههه گریه نکنننننننننن من ا. ت رو وابستت میکنم
جونگکوک: چطوری داداشش نمیزارع نزدیکش شم
جیهوپ: تو نزدیک نمیشی ولی........ ی تقشه دارم
جونگکوک: چ نقشه ای؟
ادامه ۱۸ لایک🤍
♡♡&♡♡
part 12
یونگی: خاهر منی دیگه😂
جونگکوک: خب لیدی کسی با من اینجوری صحبت کنه میکشتمش ولی بدون من عشقمو نمیکشم
یونگی: برو بزار باد بیاد باباااااااااااا فهمیدیم رمانتیکیییی
ا. ت: منظور از عشقت کیه؟
جونگکوک: کسی که اسمشث رو قلبم تتو زدم (چشمک زد و رفت بیرون)
یونگی: هعیییی خدا شفاش بدع
ا. ت: داداشی؟
یونگی: بله پشمکی؟
ا. ت: تو تو این کشور خونه داری؟
یونگی: فردا میرم ی خونه میگیرم باهن زندگی میکنیم پرنسس
ا. ت: پس امشب چی؟
یونگی: خب اممم
جونگکوک: پیش من میمونید
یونگی: تو هنوز پشت دری؟
جونگکوک: ارع مشکلیه؟
یونگی: گمشوو پدصگ😂
ا. ت: پسرع خنگ برو
جونگکوک: چشم بیبی
یونگی: ا. ت نبینم امشب باهاش صمیمی باشی تو نباید با اون باشی پسربدیه!
ا. ت: اما اون که مهربونه؟
جونگکوک: هییی هنوزم خنگی اون نزدیکای ۹۰نفرو با دستای خودش کشته بقیشم بماند هزارتا دوس دختر داشته همشونم تو یک شب ول کرده من دوس ندارم خواهرم عذاب بکشه
ا. ت: اها بش
یونگی: افرین
ا. ت: لبخند و ناراحتی
یونگی: پیش نکنه ازش خوشت میاد
ا. ت: ما کلا ۳روز پیش هم بودیم
یونگی: خوبه
«ویو جونگکوک»
قلبم درد گرفت درسته ا. ت گفت پسرع خنگ برو
ولی من موندم تا ببینم ا. ت راجبم چی میگه یونگی با اون حرفاش ا. ت رو نسبت ب من سرد کرد و شاید دیگه نتونم با ا. ت باشم:)
جیهوپ: هیونگ چرا ناراحتی ا. ت که خوبه؟
جونگکوک: یونگی میخواد ا. ت رو ازم دور کنه(یهو زد زیر گریه😭)
جیهوپ: نههههه گریه نکنننننننننن من ا. ت رو وابستت میکنم
جونگکوک: چطوری داداشش نمیزارع نزدیکش شم
جیهوپ: تو نزدیک نمیشی ولی........ ی تقشه دارم
جونگکوک: چ نقشه ای؟
ادامه ۱۸ لایک🤍
۲۲.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.