مافیای من پارت ۵
صبح ویو مینسو
صبح بلند شدم و با چیزی که دیدم جیغ خفیفی کشیدم
نامجون : آه چته (خواب آلود)
مینسو : م من اینجا چیکار میکنم
نامجون : دیشب که داشتی کمد رو تمیز میکردی خوابت برد منم آوردمت اینجا
مینسو : خ خب چرا همون موقع منو تو اتاقم نبردین
نامجون : چون جلو اون همه خدمتکار نمیتونستم
مینسو : ب باشه من دیگه میرم
ویو مینسو
وای خدا برگام من دیشب پیش بزرگترین باند مافیای کره خوابم برد اه بیخیال دیگه بهش فکر نمیکنم رفتم پایین که آجوما رو دیدم
آجوما : دخترم دیشب تو تختت نبودی کجا بودی
مینسو : ارباب گفته خدمتکار شخصیش بشم منم دیشب تا صبح کل اتاقشو تمیز کردم . داشتم حرف میزدم که یه دختره اومد سمتم (اسم دختره جیناست)
جینا : معلوم نیست چه غلطی کردی که الان خدمتکار شخصیش شدی من باید میشدم
مینسو : ببخشید که توی ذهن ارباب نیستم که ببینم کیو انتخاب میکنه
جینا : دختره هرزه (باجیغ)
مینسو : اومد بهم سیلی بزنه که دستش بالا موند
نامجون : واسه ی چی رو خدمتکار شخصی من دست بلند میکنی
جینا : ب ببخشید ارباب (رفت)
مینسو : دختره پرو
نامجون : مینسو بیا بالا کارت دارم
مینسو : وا چرا با اسمم منو صدا کرد ؟ رفتم بالا ببینم چیکار داره
نامجون : واسه امشب یه مهمونی دعوتم و تو هم باید نقش دوست دخترمو بازی کنی
مینسو : خ خب یکی از ندیمه های دیگه رو ببرین چرا من ؟
نامجون : تو به این کارا کاری نداشته باش لباس و کفش و لوازم آرایش رو هم شب به یه نفر میگم برات بذاره تو اتاقت
مینسو : ب بله چشم
ویو نامجون
قرار شد واسه شب مینسو رو با خودم ببرم مهمونی رفتم پیش یونگی و جیمین
نامجون : بچه ها واسه امشب یه لباس مجلسی واسه ی مینسو آماده کنین حواستون باشه لباسش باز نباشه
یونگی : اوه نامجون تو قبلا اینجوری نبودیا
نامجون : چجوری ؟
جیمین : فکر میکنی حواسمون بهت نیست نمیذاری خدمتکارا روش دست بلند کنن پیش خودت میخوابونیش خدمتکار شخصیت میکنیش نکنه عاشقش شدی ؟
نامجون : آره میخوام چند روز بعد بهش اعتراف کنم
یونگی : خب به سلامتی نامی ما هم داماد شد
جیمین : عروسیتون کیه ؟
نامجون : بابا دو دقیقه کلاچ بگیرین باهم بریم من که هنوز چیزی بهش نگفتم شاید قبول نکنه
یونگی : مگه میشه نامجون ما به این خوشتیپی تازه خدای خرابکاری هم هست
نامجون : حالا آخری رو نمیگفتی هم میشد بدویین زود باشین لباسو بگیرین
جیمین : باشه بابا (خنده)
پرش زمانی به شب .......
دوستان فردا رو نیستم یه سناریو براتون میذارم فیک هارو حتما حمایت کنین ♡
صبح بلند شدم و با چیزی که دیدم جیغ خفیفی کشیدم
نامجون : آه چته (خواب آلود)
مینسو : م من اینجا چیکار میکنم
نامجون : دیشب که داشتی کمد رو تمیز میکردی خوابت برد منم آوردمت اینجا
مینسو : خ خب چرا همون موقع منو تو اتاقم نبردین
نامجون : چون جلو اون همه خدمتکار نمیتونستم
مینسو : ب باشه من دیگه میرم
ویو مینسو
وای خدا برگام من دیشب پیش بزرگترین باند مافیای کره خوابم برد اه بیخیال دیگه بهش فکر نمیکنم رفتم پایین که آجوما رو دیدم
آجوما : دخترم دیشب تو تختت نبودی کجا بودی
مینسو : ارباب گفته خدمتکار شخصیش بشم منم دیشب تا صبح کل اتاقشو تمیز کردم . داشتم حرف میزدم که یه دختره اومد سمتم (اسم دختره جیناست)
جینا : معلوم نیست چه غلطی کردی که الان خدمتکار شخصیش شدی من باید میشدم
مینسو : ببخشید که توی ذهن ارباب نیستم که ببینم کیو انتخاب میکنه
جینا : دختره هرزه (باجیغ)
مینسو : اومد بهم سیلی بزنه که دستش بالا موند
نامجون : واسه ی چی رو خدمتکار شخصی من دست بلند میکنی
جینا : ب ببخشید ارباب (رفت)
مینسو : دختره پرو
نامجون : مینسو بیا بالا کارت دارم
مینسو : وا چرا با اسمم منو صدا کرد ؟ رفتم بالا ببینم چیکار داره
نامجون : واسه امشب یه مهمونی دعوتم و تو هم باید نقش دوست دخترمو بازی کنی
مینسو : خ خب یکی از ندیمه های دیگه رو ببرین چرا من ؟
نامجون : تو به این کارا کاری نداشته باش لباس و کفش و لوازم آرایش رو هم شب به یه نفر میگم برات بذاره تو اتاقت
مینسو : ب بله چشم
ویو نامجون
قرار شد واسه شب مینسو رو با خودم ببرم مهمونی رفتم پیش یونگی و جیمین
نامجون : بچه ها واسه امشب یه لباس مجلسی واسه ی مینسو آماده کنین حواستون باشه لباسش باز نباشه
یونگی : اوه نامجون تو قبلا اینجوری نبودیا
نامجون : چجوری ؟
جیمین : فکر میکنی حواسمون بهت نیست نمیذاری خدمتکارا روش دست بلند کنن پیش خودت میخوابونیش خدمتکار شخصیت میکنیش نکنه عاشقش شدی ؟
نامجون : آره میخوام چند روز بعد بهش اعتراف کنم
یونگی : خب به سلامتی نامی ما هم داماد شد
جیمین : عروسیتون کیه ؟
نامجون : بابا دو دقیقه کلاچ بگیرین باهم بریم من که هنوز چیزی بهش نگفتم شاید قبول نکنه
یونگی : مگه میشه نامجون ما به این خوشتیپی تازه خدای خرابکاری هم هست
نامجون : حالا آخری رو نمیگفتی هم میشد بدویین زود باشین لباسو بگیرین
جیمین : باشه بابا (خنده)
پرش زمانی به شب .......
دوستان فردا رو نیستم یه سناریو براتون میذارم فیک هارو حتما حمایت کنین ♡
۹.۲k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.