پارت ۴۷
رفتم از عمارت بیرون...تفنگمو برداشتم و بهشون شلیک کردم که ۵۶۰ تا هم رسیدن...اونا هم همینطوری داشتن شلیک میکردن که الکسو دیدم...داشتم میرفتم سمتش و همینطوری هم آدماش میومدن جلو تا نذارن برم پیشش منم یکی یکی کتکشون میزدم تا بالاخره رسیدم بهش...گردنشو گرفتم تا خفش کنم
ا.ت. آشغال حرومزاده کی اینقدر شیر شدی که بیای و به من حمله کنی ها؟ داد*
الکس. ولم کن
ا.ت. جواب منو بده
گلوشو ول کردم
الکس. تو نمیتونی همینطوری بیای و بشی قویترین مافیا
ا.ت. تو میفهمی چی میگی؟ اصا در حدی خودتو میدونی که بیای به رئیست حمله کنی؟ داد*
بعدشم تفنگمو در آوردم و یه تیر زدم تو مغزش که توجه همه بهش جلب شد
ا.ت. هر کس همچین گوهی بخوره و به من خیانت کنه یا دروغ بگه یه تیر تو مغزش خالی میکنم ( داد )
بعدش همه از اونجا فرار کردن اما کایو ندیدم...رفتم پیش هوسوک
هوسوک. تو واقعا خیلی شجاع شدی
ا.ت. کای...کای کجاس؟
هوسوک. ن...نمیدونم
ا.ت. کای ( داد )
جیمین اومد پیشم
جیمین. ا.ت چیشده؟
ا.ت. کای نیست
جیمین. یعنی چی که نیست؟ نکنه...
ا.ت. نه نه امکان نداره من خودم الکسو کشتم
جیمین. جون وو
ا.ت. اگه کایو اون گرفته دیگه بهش رحم نمیکنم
ا.ت. هوسوک سوییچ ماشینتو بده بهم
هوسوک. خطرناکه
ا.ت. حواسم هست
هوسوک. نمیخوام اشتباه ۷ سال پیشو کنم
کوک. تو تنها جایی نمیری
ا.ت. بس کنین دیگه...خسته شدم از بس بهم گفتین چیکار کنم چیکار نکنم...من ۱۶ سالم نیست دیگه ۲۳ سالمه چرا نمیخوایید بفهمید؟ مگه خودت نگفتی تبدیل میشم به یه افسانه؟ خودم باید تبدیل شم نه با کمک شما...مبادا ببینم یکنفرتون فقط باهام بیاد
بعدشم از عمارت رفتم بیرون و سوار موتورم شدم...رسیدن به عمارت پارک...نگهبان جلومو گرفت که یه تیر تو مغزش خالی کردم..رفتم تو عمارت
ا.ت. پارک جون وو ( داد )
جیون. چه خبرته داد میزنی؟
ا.ت. کای کجاس؟
جیون. پس اومدی دنبال اون
ا.ت. کجاس؟ ( داد )
جیون. تو زیرزمینه
ا.ت. زیرزمین کدوم گوریه؟
جیون. اون طرفه
رفتم تو زیرزمین که دیدم کای خیلی شکنجه شده
ا.ت. آشغالای عوض کی این بلا رو سرش آورده؟ ( صداش از عربده بلند تره )
ا.ت. کای چشماتو باز کن حالت خوبه؟ کای توروخدا چشماتو باز کن
لونا. فکر نکنم دیگه بتونه چشماشو باز کنه
لونا دقیقا پشت سرم بود
ا.ت. زنیکه نکبت
پشت سرم نگاه کردم...از تو شلوارم اسلحمو درآوردم و طرف لونا گرفتم که دیدم چند نفر دورم چمع شدن و سمتم اسلحه گرفتن
لونا. به نظرم بهتره اسلحتو بیاری پایین
کوک. اما به نظرم بهتره افرادت اسلحشونو بیارن پایین
به اون سمت نگاه کردم که هوسوک و کوک و جیمینو لونا رو دیدم
نگهبانا از ترسشون رفتن
لونا. نه صبر کنین نرین ( جیغ )
ا.ت. کای...کایو ببرین بیمارستان
یونا. تو چی؟
ا.ت. من میخوام با لونا تسویه حساب کنم شما فقط کایو ببرین
جیمین. من میمونم
هوسوک. باشه پس ما رفتیم
کایو بردن بیمارستان منم لونا رو با جیمین داشتم میبردم از عمارت بیرون که
جون وو. چه خبر شده؟
اسلحمو گرفتم سمتش
ا.ت. آشغال حرومزاده کی اینقدر شیر شدی که بیای و به من حمله کنی ها؟ داد*
الکس. ولم کن
ا.ت. جواب منو بده
گلوشو ول کردم
الکس. تو نمیتونی همینطوری بیای و بشی قویترین مافیا
ا.ت. تو میفهمی چی میگی؟ اصا در حدی خودتو میدونی که بیای به رئیست حمله کنی؟ داد*
بعدشم تفنگمو در آوردم و یه تیر زدم تو مغزش که توجه همه بهش جلب شد
ا.ت. هر کس همچین گوهی بخوره و به من خیانت کنه یا دروغ بگه یه تیر تو مغزش خالی میکنم ( داد )
بعدش همه از اونجا فرار کردن اما کایو ندیدم...رفتم پیش هوسوک
هوسوک. تو واقعا خیلی شجاع شدی
ا.ت. کای...کای کجاس؟
هوسوک. ن...نمیدونم
ا.ت. کای ( داد )
جیمین اومد پیشم
جیمین. ا.ت چیشده؟
ا.ت. کای نیست
جیمین. یعنی چی که نیست؟ نکنه...
ا.ت. نه نه امکان نداره من خودم الکسو کشتم
جیمین. جون وو
ا.ت. اگه کایو اون گرفته دیگه بهش رحم نمیکنم
ا.ت. هوسوک سوییچ ماشینتو بده بهم
هوسوک. خطرناکه
ا.ت. حواسم هست
هوسوک. نمیخوام اشتباه ۷ سال پیشو کنم
کوک. تو تنها جایی نمیری
ا.ت. بس کنین دیگه...خسته شدم از بس بهم گفتین چیکار کنم چیکار نکنم...من ۱۶ سالم نیست دیگه ۲۳ سالمه چرا نمیخوایید بفهمید؟ مگه خودت نگفتی تبدیل میشم به یه افسانه؟ خودم باید تبدیل شم نه با کمک شما...مبادا ببینم یکنفرتون فقط باهام بیاد
بعدشم از عمارت رفتم بیرون و سوار موتورم شدم...رسیدن به عمارت پارک...نگهبان جلومو گرفت که یه تیر تو مغزش خالی کردم..رفتم تو عمارت
ا.ت. پارک جون وو ( داد )
جیون. چه خبرته داد میزنی؟
ا.ت. کای کجاس؟
جیون. پس اومدی دنبال اون
ا.ت. کجاس؟ ( داد )
جیون. تو زیرزمینه
ا.ت. زیرزمین کدوم گوریه؟
جیون. اون طرفه
رفتم تو زیرزمین که دیدم کای خیلی شکنجه شده
ا.ت. آشغالای عوض کی این بلا رو سرش آورده؟ ( صداش از عربده بلند تره )
ا.ت. کای چشماتو باز کن حالت خوبه؟ کای توروخدا چشماتو باز کن
لونا. فکر نکنم دیگه بتونه چشماشو باز کنه
لونا دقیقا پشت سرم بود
ا.ت. زنیکه نکبت
پشت سرم نگاه کردم...از تو شلوارم اسلحمو درآوردم و طرف لونا گرفتم که دیدم چند نفر دورم چمع شدن و سمتم اسلحه گرفتن
لونا. به نظرم بهتره اسلحتو بیاری پایین
کوک. اما به نظرم بهتره افرادت اسلحشونو بیارن پایین
به اون سمت نگاه کردم که هوسوک و کوک و جیمینو لونا رو دیدم
نگهبانا از ترسشون رفتن
لونا. نه صبر کنین نرین ( جیغ )
ا.ت. کای...کایو ببرین بیمارستان
یونا. تو چی؟
ا.ت. من میخوام با لونا تسویه حساب کنم شما فقط کایو ببرین
جیمین. من میمونم
هوسوک. باشه پس ما رفتیم
کایو بردن بیمارستان منم لونا رو با جیمین داشتم میبردم از عمارت بیرون که
جون وو. چه خبر شده؟
اسلحمو گرفتم سمتش
۳.۰k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.