part: 60
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"ویو انالی"
خب الان دقیقا چی بخرم؟😐
لوازم ارایش
دنبال لوازم ارایش فروشی گشتم
که پیدا کردم
دست تهیونگ و گرفتم کشوندمش اون سمت
ته: شوخیت گرفته ...من اینجا نمیام
انا: عههه....باید بیای شرطمه
ته: ای بابا
رفتم پشتشو هولش دادم داخل
فروشنده : خش امدید ..
خب اول رژ لbمیخوام
به سمت رژ ا رفتم
ته: چرا اینارو میمالید بخودتون
انا: میخوایه برایه تو ام بمالم؟
ای وای
ته: هوم؟😐
انا: ارایشت کنمم..ارع..بزنم برات ؟
یکی از رژ لbارو برداشتم
انا: بیا😅
( انالی رید😂😂🤣🤣)
رژ و سمتش بردم که مچن و گرفت
ته: نکن بچه....برایه خودت بزن نمیخوام
انا: باشه
رومو برگردوندم طرف ایننه که امتحان کنم
به محض برگردوندن سرم صورتم و از حرص جمع کردم
خاک تو سرت دختره خنگگگ
رژاییه که برمیداشتم خیلی جیغ و پر رنگ بودن
از رژا دل کندم و رفتم سراق بقیه چییزا
با خریدن هر چی به ذهنم میرسید،که
عطری که خودم قبلا استفاده میکردم و دیدم DIOR J'ADORE(دیور جادور )
و با خریدن اونم
تهیونگ حصاب کرد رفتیم بیرون
روبه رویه اون مغازه یه بوتیک لباس زیر بود
خیلی دلم میخواست برم ولی تهیونگم بود روم نمیشه
نمیدونم چقدر تو فکر بودم و به اون مغازه خیره شده بودم که تهیونگ با یه پوزخند دورم با شیطنت قدم برداشت
پشت سرم وایساد و کنار گوشم گفت:
_ چیه؟ مگه نمیخواستی چییزاییو که دوست داری بخری؟.....بریم دیگه؟
برگشتم طرفش
انا: نه نه من دوس ندارم
ته: اره ارواح عمت
انا: ههدهه ههه بریم یجا دیگه
ته: نچ
به سمت اون مغازه هولم داد
ای وایی خدایا
یه دفعه وایسادم
انا: بریم نوبت شرط توعه ...کارم تمومه
ته: نخیر بریم داخل
انا: میخوای بریم برات بگیریم؟
ته: مسخره...
انا: برگردیم دیگه
ته : برو تو
وارد اون مغازه شدم کا فروشندش یه پسر جوون با یه زن حدودا ۳۵ ساله بود
"ویو انالی"
خب الان دقیقا چی بخرم؟😐
لوازم ارایش
دنبال لوازم ارایش فروشی گشتم
که پیدا کردم
دست تهیونگ و گرفتم کشوندمش اون سمت
ته: شوخیت گرفته ...من اینجا نمیام
انا: عههه....باید بیای شرطمه
ته: ای بابا
رفتم پشتشو هولش دادم داخل
فروشنده : خش امدید ..
خب اول رژ لbمیخوام
به سمت رژ ا رفتم
ته: چرا اینارو میمالید بخودتون
انا: میخوایه برایه تو ام بمالم؟
ای وای
ته: هوم؟😐
انا: ارایشت کنمم..ارع..بزنم برات ؟
یکی از رژ لbارو برداشتم
انا: بیا😅
( انالی رید😂😂🤣🤣)
رژ و سمتش بردم که مچن و گرفت
ته: نکن بچه....برایه خودت بزن نمیخوام
انا: باشه
رومو برگردوندم طرف ایننه که امتحان کنم
به محض برگردوندن سرم صورتم و از حرص جمع کردم
خاک تو سرت دختره خنگگگ
رژاییه که برمیداشتم خیلی جیغ و پر رنگ بودن
از رژا دل کندم و رفتم سراق بقیه چییزا
با خریدن هر چی به ذهنم میرسید،که
عطری که خودم قبلا استفاده میکردم و دیدم DIOR J'ADORE(دیور جادور )
و با خریدن اونم
تهیونگ حصاب کرد رفتیم بیرون
روبه رویه اون مغازه یه بوتیک لباس زیر بود
خیلی دلم میخواست برم ولی تهیونگم بود روم نمیشه
نمیدونم چقدر تو فکر بودم و به اون مغازه خیره شده بودم که تهیونگ با یه پوزخند دورم با شیطنت قدم برداشت
پشت سرم وایساد و کنار گوشم گفت:
_ چیه؟ مگه نمیخواستی چییزاییو که دوست داری بخری؟.....بریم دیگه؟
برگشتم طرفش
انا: نه نه من دوس ندارم
ته: اره ارواح عمت
انا: ههدهه ههه بریم یجا دیگه
ته: نچ
به سمت اون مغازه هولم داد
ای وایی خدایا
یه دفعه وایسادم
انا: بریم نوبت شرط توعه ...کارم تمومه
ته: نخیر بریم داخل
انا: میخوای بریم برات بگیریم؟
ته: مسخره...
انا: برگردیم دیگه
ته : برو تو
وارد اون مغازه شدم کا فروشندش یه پسر جوون با یه زن حدودا ۳۵ ساله بود
۲۰.۷k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.