کبوتر حریم امام
#تفکر #سرد_و_گرم_روزگار
✅ علامه امینی دامادی بنام سید غلامرضا کسایی گوگانی داشت که از شخصیت های پرفضیلت و اهل تقوا و درنهایت عدالت و وثاقت بوده است.
ایشان از دوران طلبگی، در مدرسه علمیه خاطره ای عجیب نقل کرده است.
وی میگوید که در آنجا یک خادم بی سواد داشت که بعد از کارهایش میرفت به طلبهها هم کمک میکرد، کارهایشان را انجام میداد، حتی لباس های آنها را می شست و آفتابه شان را پر میکرد. بعد هم عبادت خودش را قشنگ بجا میآورد.
داماد علامه امینی می گوید: یکبار برای وضو و نماز شب، به حیاط حوزه رفتم، که دیدم از حجره این پیرمرد، نور عجیبی روشن است و صدای سخن می آید. هاج و واج ماندم تا اینکه بخود آمدم و دیدم خبری از آن نور نیست.
رفتم در زدم، و از او پرسیدم قضیه چه بوده ؟
اما او از اینکه با کسی حرف میزده را انکار کرد.
اصرار کردم، گفت ولی باید قول بدهی تا جمعه چیزی نگویی و واکنش ات نسبت به همیشه تا جمعه با من فرق نکند (این موضوع، سحر چهارشنبه اتفاق افتاده بود)
گفت حضرت مهدی آمده بودند از من تشکر و تفقد کردند بابت زحماتی که در اینجا کشیدم و بعد فرمودند یکی از رجال الغیب ما عمرش تمام است و چون با تقواتر از تو پیدا نکردم آمدم بگویم اثاثیه ات را برداری و بعد از او جانشین وی شوی ، اما تا جمعه چیزی نگو !
ایشان میگوید تا روز جمعه چشم از این پیرمرد برنداشتم ولی چیزی هم نگفتم !
جمعه دیدم لباسهایش را شست،غسل کرد، وضو گرفت و سر ظهر آمد صدا زد آی طلبهها !
من رفتم، حلالم کنید و بعد غیب شد !
گفتم :
بیایید😭 یکی از کبوتران حریم امام رفت 😭
طلبه ها که باور نمی کردند گفتند نه !
🙄شاید جایی رفته!
👈 بعد ماجرا را برایشان گفتم .
✅ هم اینک هشتاد و اندی سال از آن ماجرا میگذرد و در طول این مدت احدی از آن خادم تبریزی نام و نشانی نیافتهاست.
👌 بنده و عبد خدا باشیم !
مال و سواد و... عاقبت بخیری نمی آورد!
#ابوابراهیم_نگاشت
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🌐 گاه نوشت #ابوابراهیم
🆘 eitaa.com/aboebrahim57
🆔 gap.im/aboebrahim57
🔵 splus.ir/aboebrahim57
📳 hoorsa.com/aboebrahim57
🌐 wisgoon.com/aboebrahim57
💻 http://aboebrahim57.blog.ir
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✅ علامه امینی دامادی بنام سید غلامرضا کسایی گوگانی داشت که از شخصیت های پرفضیلت و اهل تقوا و درنهایت عدالت و وثاقت بوده است.
ایشان از دوران طلبگی، در مدرسه علمیه خاطره ای عجیب نقل کرده است.
وی میگوید که در آنجا یک خادم بی سواد داشت که بعد از کارهایش میرفت به طلبهها هم کمک میکرد، کارهایشان را انجام میداد، حتی لباس های آنها را می شست و آفتابه شان را پر میکرد. بعد هم عبادت خودش را قشنگ بجا میآورد.
داماد علامه امینی می گوید: یکبار برای وضو و نماز شب، به حیاط حوزه رفتم، که دیدم از حجره این پیرمرد، نور عجیبی روشن است و صدای سخن می آید. هاج و واج ماندم تا اینکه بخود آمدم و دیدم خبری از آن نور نیست.
رفتم در زدم، و از او پرسیدم قضیه چه بوده ؟
اما او از اینکه با کسی حرف میزده را انکار کرد.
اصرار کردم، گفت ولی باید قول بدهی تا جمعه چیزی نگویی و واکنش ات نسبت به همیشه تا جمعه با من فرق نکند (این موضوع، سحر چهارشنبه اتفاق افتاده بود)
گفت حضرت مهدی آمده بودند از من تشکر و تفقد کردند بابت زحماتی که در اینجا کشیدم و بعد فرمودند یکی از رجال الغیب ما عمرش تمام است و چون با تقواتر از تو پیدا نکردم آمدم بگویم اثاثیه ات را برداری و بعد از او جانشین وی شوی ، اما تا جمعه چیزی نگو !
ایشان میگوید تا روز جمعه چشم از این پیرمرد برنداشتم ولی چیزی هم نگفتم !
جمعه دیدم لباسهایش را شست،غسل کرد، وضو گرفت و سر ظهر آمد صدا زد آی طلبهها !
من رفتم، حلالم کنید و بعد غیب شد !
گفتم :
بیایید😭 یکی از کبوتران حریم امام رفت 😭
طلبه ها که باور نمی کردند گفتند نه !
🙄شاید جایی رفته!
👈 بعد ماجرا را برایشان گفتم .
✅ هم اینک هشتاد و اندی سال از آن ماجرا میگذرد و در طول این مدت احدی از آن خادم تبریزی نام و نشانی نیافتهاست.
👌 بنده و عبد خدا باشیم !
مال و سواد و... عاقبت بخیری نمی آورد!
#ابوابراهیم_نگاشت
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🌐 گاه نوشت #ابوابراهیم
🆘 eitaa.com/aboebrahim57
🆔 gap.im/aboebrahim57
🔵 splus.ir/aboebrahim57
📳 hoorsa.com/aboebrahim57
🌐 wisgoon.com/aboebrahim57
💻 http://aboebrahim57.blog.ir
💠 ما را به دوستان معرفی کنید.
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
۱.۵k
۲۹ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.