p²
p²
"𝒂𝒕"
هه چقد بدبخت شدم که منو اورده سرم شرط ببنده تا پول در بیاره.
الان قراره چه بلایی سرم بیاد قراره برم تو خونه این پسره خدمتکاری کنم یا...هوففف
یه نفس عمیق کشیدم و بالاخره سرمو بالا بردم
به میز نگاه کردم که با دیدن نتیجه ایی که داشت ....
پسره برده بود یا بهتره بگم ارباب جئون همه با این اسمش صداش میکردن.
پسر کناریش شروع کرد به دست زدن.
ارباب جئون داشت منو نگاه میکرد زوم کرد رو چشمام.
بازم سرمو انداختم پایین.
×عالی بود ارباب جئون مثل همیشه بود.
ژوئن: نه..نه
+گورتو گم کن.
از جاش بلند شد.
و از کنارم رد شد .
همون پسره اومد سمتم و گفت
×معطل چی هستی برو دیگه
♡چ...چی
برم گردوند و هلم داد بی اختیار چن قدم رفتم جلو
×برو دنبالش
شروع کردم به حرکت کردن.
از پله ها رفتم بالا در و باز کردم و رفتم بیرون دیدمش که تکیه زده به یه ماشین مشکی و سرش تو گوشیش بود.
یکم رفتم نزدیک تر
♡اهم
سرش و بلند کرد بی تفاوت نگاهم کرد و تکیه شو از ماشین گرفت در و برام باز کرد و رفت نشست تو ماشین
منم نشستم.
ماشین و روشن کرد و شروع کرد به حرکت کردن.
اهنگ گذاشت. آهنگش قشنگ بود.
این یه تیکه اش برام قشنگ تر از کل اهنگ بود.
This night is cold in the kingdom
امشب قلمرو پادشاهی خیلی سرده
I can feel you fade away
میتونم حس کنم که داری ناپدید میشی
From the kitchen to the bathroom sink and
از آشپزخونه گرفته تا سینک روشویی و
Your steps keep me awake
صدای قدم هات خواب رو از سرم میپرونه
سرمو تکیه دادم به شیشه ماشین.
بارون آروم میزد به شیشه سردیش حس خوبی میداد بهم. چشام کم کم گرم شد و خوابیدم...
"𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴"
برگشتم سمت ات.
خوابیده بود . لبخند زدم.
ماشین و نگه داشتم.
پیاده شدم. هوا سرد بود و بارون میومد.
کاپشن مشکیم رو تنش کردم و بلندش کردم.
در خونه رو بستم. بردمش سمت اتاق خودم.
گذاشتمش رو تختم. پتو رو کشیدم روش.
از اتاق اومدم بیرون.
خودمو پرت کردم رو کاناپه.
الان من با این دختره چیکار کنم...؟
آهان یافتم فردا به یانگ سو میگم که یه کاری براش تو کافه اش دست و پا کنه تا بتونه اونجا کار کنه.
جای خوابم که یه خونه براش میگیرم میدم بش...
دراز کشیدم. که...
"𝒂𝒕"
هه چقد بدبخت شدم که منو اورده سرم شرط ببنده تا پول در بیاره.
الان قراره چه بلایی سرم بیاد قراره برم تو خونه این پسره خدمتکاری کنم یا...هوففف
یه نفس عمیق کشیدم و بالاخره سرمو بالا بردم
به میز نگاه کردم که با دیدن نتیجه ایی که داشت ....
پسره برده بود یا بهتره بگم ارباب جئون همه با این اسمش صداش میکردن.
پسر کناریش شروع کرد به دست زدن.
ارباب جئون داشت منو نگاه میکرد زوم کرد رو چشمام.
بازم سرمو انداختم پایین.
×عالی بود ارباب جئون مثل همیشه بود.
ژوئن: نه..نه
+گورتو گم کن.
از جاش بلند شد.
و از کنارم رد شد .
همون پسره اومد سمتم و گفت
×معطل چی هستی برو دیگه
♡چ...چی
برم گردوند و هلم داد بی اختیار چن قدم رفتم جلو
×برو دنبالش
شروع کردم به حرکت کردن.
از پله ها رفتم بالا در و باز کردم و رفتم بیرون دیدمش که تکیه زده به یه ماشین مشکی و سرش تو گوشیش بود.
یکم رفتم نزدیک تر
♡اهم
سرش و بلند کرد بی تفاوت نگاهم کرد و تکیه شو از ماشین گرفت در و برام باز کرد و رفت نشست تو ماشین
منم نشستم.
ماشین و روشن کرد و شروع کرد به حرکت کردن.
اهنگ گذاشت. آهنگش قشنگ بود.
این یه تیکه اش برام قشنگ تر از کل اهنگ بود.
This night is cold in the kingdom
امشب قلمرو پادشاهی خیلی سرده
I can feel you fade away
میتونم حس کنم که داری ناپدید میشی
From the kitchen to the bathroom sink and
از آشپزخونه گرفته تا سینک روشویی و
Your steps keep me awake
صدای قدم هات خواب رو از سرم میپرونه
سرمو تکیه دادم به شیشه ماشین.
بارون آروم میزد به شیشه سردیش حس خوبی میداد بهم. چشام کم کم گرم شد و خوابیدم...
"𝓙𝓾𝓷𝓰𝓴𝓸𝓸𝓴"
برگشتم سمت ات.
خوابیده بود . لبخند زدم.
ماشین و نگه داشتم.
پیاده شدم. هوا سرد بود و بارون میومد.
کاپشن مشکیم رو تنش کردم و بلندش کردم.
در خونه رو بستم. بردمش سمت اتاق خودم.
گذاشتمش رو تختم. پتو رو کشیدم روش.
از اتاق اومدم بیرون.
خودمو پرت کردم رو کاناپه.
الان من با این دختره چیکار کنم...؟
آهان یافتم فردا به یانگ سو میگم که یه کاری براش تو کافه اش دست و پا کنه تا بتونه اونجا کار کنه.
جای خوابم که یه خونه براش میگیرم میدم بش...
دراز کشیدم. که...
۱۶.۳k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.