*پارت ۷*
نشستیم به خوردن خیلی خوب بود داشتم میخوردم که تلفنم زنگ زد جیسو بود جواب دادم
مکالمه*
جیسو: سلام مامان خانم
رائون: سلام بانو چطوری؟
جیسو: خوبم میگم فردا میاین ماشینارو زنونه مردونه کنیم؟
رائون: اوکی
جیسو: پس من قراره بیام دنبالتون جنینم بیاد دنبال کوک
رائون: باشه
جیسو: فردا میبینمت بای
رائون: بای بای
پایان مکالمه*
غذامون تموم شد ظرفارو گذاشتم تو ماشین ظرف شویی رفتم تو حال کوک داشت فیلم میدید رفتم رو مبل نشستم که سرشو گذاشت رو پام موهاشو نوازش میکردم و فیلم میدیدم کوک یواش یواش خوابش برد
منم سرمو گذاشنم رو دسته ی مبل و خوابیدم
صبح پاشدم دیدم رو تختم و چمدونا نیست فکر کردم دزد اومده رفتم پایین دیدم کوک داره چمدونارو میبره دم در و تهیونگم داره کمکش میکنه که یهو کوک منو دید
کوک: سلام بانوی جذاب چه عجب پاشدی برو لباستو بپوش جیسو و جنی منتظرن تو ماشین بدو
رفتم بالا لباسامو پوشیدم(میزارم) ارایش کردم کفشمو پوشیدم رفتم پاین که دیدم جنی دست به سینه وایساده تکیه داده به ماشین
جنی: یه سوال مطمئنی حامله ای
جیسو: ولش کن بچمو یه تیپه دیگه تا شکمش بزرگ نشده بزار بپوشه
جنی: به من چه
رفتم تو ماشین نشستم که جین اومد گفت پشت سر هم راه بیوفتیم که گم نکنیم هم دیگرو جیسو نشست پشت ماشین و راه افتادیم من عقب نشستم که اگر خسته شدم پامو دراز کنم. رو صندلی داشتم بیرونو میدیدم که یچیزی خورد تو سرم برداشتم دیدم پاستیله
رائون: اینو از کجا اوردین؟
جنی: از سوپرمارکت ها چه سوالیه میپرسی
داشتیم باهم بحث میکردیم که گوشیم زنگ خورد
کوک: الو رائون
رائون: بله جانم بگو
کوک: بستنی تو ماشین جین هست میخوای؟
رائون: اره اره بستنی (ذوق)
کوک: پس شیشتو بده پایین بت بدم
یهو دیدم ماشین جین اومد بغل ماشین ما و کوک شیشرو داد پایین (شمام ارین کارای ایرانی میکنید؟ 😂)
شیشرو دادم پایین که کوک بستنی رو پرت کرد تو
جیسو: چی بود
رائون: کوک بهم بستنی داد میخوری؟
جیسو: نه بخور
رائون: جنی تو میخوری؟
جنی: نه بخور زیبا
شروع کردم به بستنی خوردن بعدش سرمو گذاشتم رو شیشه و خوابیدم
..................................................
شرطا برای پارت ۸:
۱۰تا لایک
۷تا کامنت
مکالمه*
جیسو: سلام مامان خانم
رائون: سلام بانو چطوری؟
جیسو: خوبم میگم فردا میاین ماشینارو زنونه مردونه کنیم؟
رائون: اوکی
جیسو: پس من قراره بیام دنبالتون جنینم بیاد دنبال کوک
رائون: باشه
جیسو: فردا میبینمت بای
رائون: بای بای
پایان مکالمه*
غذامون تموم شد ظرفارو گذاشتم تو ماشین ظرف شویی رفتم تو حال کوک داشت فیلم میدید رفتم رو مبل نشستم که سرشو گذاشت رو پام موهاشو نوازش میکردم و فیلم میدیدم کوک یواش یواش خوابش برد
منم سرمو گذاشنم رو دسته ی مبل و خوابیدم
صبح پاشدم دیدم رو تختم و چمدونا نیست فکر کردم دزد اومده رفتم پایین دیدم کوک داره چمدونارو میبره دم در و تهیونگم داره کمکش میکنه که یهو کوک منو دید
کوک: سلام بانوی جذاب چه عجب پاشدی برو لباستو بپوش جیسو و جنی منتظرن تو ماشین بدو
رفتم بالا لباسامو پوشیدم(میزارم) ارایش کردم کفشمو پوشیدم رفتم پاین که دیدم جنی دست به سینه وایساده تکیه داده به ماشین
جنی: یه سوال مطمئنی حامله ای
جیسو: ولش کن بچمو یه تیپه دیگه تا شکمش بزرگ نشده بزار بپوشه
جنی: به من چه
رفتم تو ماشین نشستم که جین اومد گفت پشت سر هم راه بیوفتیم که گم نکنیم هم دیگرو جیسو نشست پشت ماشین و راه افتادیم من عقب نشستم که اگر خسته شدم پامو دراز کنم. رو صندلی داشتم بیرونو میدیدم که یچیزی خورد تو سرم برداشتم دیدم پاستیله
رائون: اینو از کجا اوردین؟
جنی: از سوپرمارکت ها چه سوالیه میپرسی
داشتیم باهم بحث میکردیم که گوشیم زنگ خورد
کوک: الو رائون
رائون: بله جانم بگو
کوک: بستنی تو ماشین جین هست میخوای؟
رائون: اره اره بستنی (ذوق)
کوک: پس شیشتو بده پایین بت بدم
یهو دیدم ماشین جین اومد بغل ماشین ما و کوک شیشرو داد پایین (شمام ارین کارای ایرانی میکنید؟ 😂)
شیشرو دادم پایین که کوک بستنی رو پرت کرد تو
جیسو: چی بود
رائون: کوک بهم بستنی داد میخوری؟
جیسو: نه بخور
رائون: جنی تو میخوری؟
جنی: نه بخور زیبا
شروع کردم به بستنی خوردن بعدش سرمو گذاشتم رو شیشه و خوابیدم
..................................................
شرطا برای پارت ۸:
۱۰تا لایک
۷تا کامنت
۶.۵k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.