پارت2-نفوذ

سورا ویو*
الان دقیقا چی شد؟؟
من با یک نفر صحبت کردم؟ اون منو رسوند خونههه؟ الان شمارمو بهش دادم؟؟
من بازم به یک پسر اعتماد کردم؟؟؟
خدایا خودت کمک کن چرا قلبم تند تند میزنه من نباید دوباره از کسی خوشم بیاد اخرین بار درس عبرت گرفتم
فلش بک*
/اه سورا چرا اینقد ضد حالیییی
+خب چی بگم ما هنوز 17 سالمونه و خیلی کوچیکیه واسه اینکارا
/بیا خوش میگذره
+ولش کن لطفا
/عشقم من دوست پسرتون به من اعتماد کن بهت حال میده
+اما..
جان( دوست پسر قدیمیش) اومد سمتش و بردش اتاق تا ازش استفاده کنه
اون کسی نبود که بخواد با عشق دوست سورا باشه و فقط میخواست ازش لذت ببره و تفریح کنه بعدم که استفادش رو کرد مثل اشغال بندازش دور
/دوست دارم ببینم بدنت چطوره...
+من نمیخواممممم*داد
/اعه عشقم لج نکن
+ولی من کوچیکم*گریه
/دوست دارم فقط برام ناله ک..
€چه غلطی کردییی*باداد خیلی خیلی بلند که کلاغا از درخت بپرن( چی فک کردی هنوز برای اسمات زوده😂)
/ا.. ا... تو ک..کی هستی
€خفه شو مردک اشغال فک کردی کدوم خری هستی که به خواهرم دست میزنی عوضی
/سورا تو برادر داشتی؟؟
€اسم خواهرمو به زبون کثیفت نیار*بادادددد
+منو ول کن جان*گریه و تمنا
در همون لحظه برادر سورا به جان حمله کرد و تا میخورد زدش
+تهیونگ ولش کن الان میمیره بعد خونش میوفته گردنت*گریه و خواهش
€سورا جونم خوبی؟ *غم و بغض
+ن.ن.نه م... من.. میترسم... ا...اون.... ا...الان داشت... بهم تجاوز میکرد*با لکنت شدید
تهیونگ سورا رو بغل کرد و گفت
€ اروم باش سورا اروم باش
+گریه و بازم گریه
تهیونگ بغلش کرد برد اتاق خودش
و اون پسره رو سپرد تا ادمش کنن
پایان فلش بک*
جونگ کوک ویو*
وای خدای مننن
چه دختر خوشگلی بوددد
وای من دارم چی میگم
اصن به اندازه کافی ادب نشدم باید بازم ادب بشم تا دیگه عاشق کسی نشم