عاقبت اعتماد⛓️(11)
عاقبت اعتماد⛓️(11)
جیمین
و دهنش رو هم با چسب بستیم
و منتظر موندیم تا ات بیاد
ات
وسط راه بودم ک یادم افتد زنگ بزنم ب لیا گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم بهش
مکالمه$
ات. لیا من دارم میرم. کارخونه عه....
لیا.الان منم حاضر میشم میام تو برو خودت
ات. اوک پس زود بیا
لیا. باش بای
ات. بای
پایان مکالمه§
ات
انقد تند رفتم ک نیم ساعته اونجا بودم یه کارخونه ی متروکه و خرابه بود وارد کارخونه شدم وارد صالن اصلی شدم جیمین وایساده بود کنار صندلی که روش لی هان بسته شده بود و چن نفر دیگه ک بادیگارد بودن ک اگه یوقت لی هان خواست در بره بگیرنش
به سمتش ن رفتم
ات.سلام (دستشو دراز میکنه سمت جیمین)
جیمین. سلام(متقابلا دست میده)
ات بعد از دست دادن با جیمین به سمت لی هان بر میگرده
ات. بعدِ..اومم(قیافه ی متفکر به خودش میگیره) آها 9 سال الان دوباره دارم میبینمت اون دفعه من زجر کشیدم اینبار قراره تو اذیت بشی لی هان(بعدش خطاب به جیمین گفت)
ات. میگی اینا برن بیرون؟ (اشاره به بادیگارد ها)
جیمین. باش. بچه ها بریم بیرون (خودش هم سمت در رفت)
ات. ن خودت نرو
جیمین.(متعجب زل میزنه به ات)
ات.مگه نمیخواستی گذشتم رو بفهمی؟
میخوام بفهمی لی هان که آدم کثیفیه.. میخوام بفهمی چرا انقد دوست دارم بکشمش میخوام بفهمی چرا اینکه بکشمش شده بود عقده واسم..این کثافت کاری کرد ک روزگارم سیاه شد پدر و مادرم و کشتتتتت
(چسب روی دهن لی هان رو کند)
ات. بگو..بگو...بگو ک چه آدم کثیفی تا امروز تو ی این جامعه بوده...بگو دیگه چرا لال مونی گرفتی؟ هااااا؟ (ها رو داد زد)
یه حمایتمون نشه؟❤️❤️❤️❤️
جیمین
و دهنش رو هم با چسب بستیم
و منتظر موندیم تا ات بیاد
ات
وسط راه بودم ک یادم افتد زنگ بزنم ب لیا گوشیم رو برداشتم و زنگ زدم بهش
مکالمه$
ات. لیا من دارم میرم. کارخونه عه....
لیا.الان منم حاضر میشم میام تو برو خودت
ات. اوک پس زود بیا
لیا. باش بای
ات. بای
پایان مکالمه§
ات
انقد تند رفتم ک نیم ساعته اونجا بودم یه کارخونه ی متروکه و خرابه بود وارد کارخونه شدم وارد صالن اصلی شدم جیمین وایساده بود کنار صندلی که روش لی هان بسته شده بود و چن نفر دیگه ک بادیگارد بودن ک اگه یوقت لی هان خواست در بره بگیرنش
به سمتش ن رفتم
ات.سلام (دستشو دراز میکنه سمت جیمین)
جیمین. سلام(متقابلا دست میده)
ات بعد از دست دادن با جیمین به سمت لی هان بر میگرده
ات. بعدِ..اومم(قیافه ی متفکر به خودش میگیره) آها 9 سال الان دوباره دارم میبینمت اون دفعه من زجر کشیدم اینبار قراره تو اذیت بشی لی هان(بعدش خطاب به جیمین گفت)
ات. میگی اینا برن بیرون؟ (اشاره به بادیگارد ها)
جیمین. باش. بچه ها بریم بیرون (خودش هم سمت در رفت)
ات. ن خودت نرو
جیمین.(متعجب زل میزنه به ات)
ات.مگه نمیخواستی گذشتم رو بفهمی؟
میخوام بفهمی لی هان که آدم کثیفیه.. میخوام بفهمی چرا انقد دوست دارم بکشمش میخوام بفهمی چرا اینکه بکشمش شده بود عقده واسم..این کثافت کاری کرد ک روزگارم سیاه شد پدر و مادرم و کشتتتتت
(چسب روی دهن لی هان رو کند)
ات. بگو..بگو...بگو ک چه آدم کثیفی تا امروز تو ی این جامعه بوده...بگو دیگه چرا لال مونی گرفتی؟ هااااا؟ (ها رو داد زد)
یه حمایتمون نشه؟❤️❤️❤️❤️
۲.۷k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.