پارت۴
ا/ت: خب میخوای ادامه بدی؟
دختره : آره
دستاش میلرزید
ا/ت : سر چقدر
دختره : 1 میلیون وون
ا/ت : مطمعنی؟
دختره : کاملا
ا/ت : باشه با بازیه
نزاشت حرفم تموم بشه و گفت :
دختره : پاسور با بازیه پاسور بازی کنیم
ا/ت : باشه خودت خواستی
شروع کردیم باورم نمیشه توی 20 دقیقه 1 میلیون وون باخت
ا/ت : خب منتظرم
دختره : من من
باورم نمیشه داشت گریه میکرد
دختره : منو مجبور کردن بهم گفتن یا میری بازی میکنی و اون پولو میبری یا اینکه میمیری
ا/ت : کی اینو گفت
دختره : رئیسم
ا/ت : چطوری توی این تله افتادی؟
دختره : بابام بدهی داشت به قمار منو مامانمو فروخت به مامانمم اینو گفتن ولی اونم اونم.... باخت و کش.. تنش لطفا لطفا بهم رحم کن
یاد جوونیه خودم افتادم منو هم مجبور میکردن توی بازی ها شرکت کنم وقتی که میباختم انقدر منو میزدن که راهی بیمارستان میشدم نمیتونستم بزارم بمیره
یکی از کیفارو جلوش گزاشتم اون یکی ها رفته بودن یه چیزی بگیرن بخورن
ا/ت : بگیرش سعی کن فرار کنی چون ته این راه مرگه
دختره : ممنونم خیلی.. مم.. نونم
بقیشون اومدن یکی دیگه بود که باید باهاش بازی میکردم اومد و نشست روبروم
طولی نکشید که اونم باخت و تموم شد به صندلی تکیه دادم و با پوزخند بهشون نگاه میکردم
مرده : اه لعنتی
بعد از دادن پول بهم رفتن خسته شده بودم همونجا نشستم و برای چند دقیقه چشمامو بستم بعد از 5 دقیقه پاشدم که برم یکی اومد جلوم نشست یه پسر تقریبا جوون بود بهش نگاه کردم شاید منتظر کسیه برای همین راهمو کشیدم و داشتم میرفتم که صداش اومد
جانگکوک : با منم قمار بازی کن
وایسادم و برگشتم سمتش
ا/ت : چرا باید بازی کنم؟
جانگکوک : چون مجبوری
ا/ت : اگه بازی نکنم؟
جانگکوک : بعد همه بهت میگن بازنده
از این همه جسارتش خوشم اومد رفتم نشستم سر جام
ا/ت : خب پس که من بازنده ام؟
امیدوارم دوست داشته باشید 💜⛓️
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 💓🫂
درخواستی دارید بگید 💜☔
بچه ها دوستم اینو تو یه پارت آپ کرد ولی ویسگون من آپ نمی کرد برای همین دوتا پارتش کردم
راستی اگه درخواستی داشتید بگید
دختره : آره
دستاش میلرزید
ا/ت : سر چقدر
دختره : 1 میلیون وون
ا/ت : مطمعنی؟
دختره : کاملا
ا/ت : باشه با بازیه
نزاشت حرفم تموم بشه و گفت :
دختره : پاسور با بازیه پاسور بازی کنیم
ا/ت : باشه خودت خواستی
شروع کردیم باورم نمیشه توی 20 دقیقه 1 میلیون وون باخت
ا/ت : خب منتظرم
دختره : من من
باورم نمیشه داشت گریه میکرد
دختره : منو مجبور کردن بهم گفتن یا میری بازی میکنی و اون پولو میبری یا اینکه میمیری
ا/ت : کی اینو گفت
دختره : رئیسم
ا/ت : چطوری توی این تله افتادی؟
دختره : بابام بدهی داشت به قمار منو مامانمو فروخت به مامانمم اینو گفتن ولی اونم اونم.... باخت و کش.. تنش لطفا لطفا بهم رحم کن
یاد جوونیه خودم افتادم منو هم مجبور میکردن توی بازی ها شرکت کنم وقتی که میباختم انقدر منو میزدن که راهی بیمارستان میشدم نمیتونستم بزارم بمیره
یکی از کیفارو جلوش گزاشتم اون یکی ها رفته بودن یه چیزی بگیرن بخورن
ا/ت : بگیرش سعی کن فرار کنی چون ته این راه مرگه
دختره : ممنونم خیلی.. مم.. نونم
بقیشون اومدن یکی دیگه بود که باید باهاش بازی میکردم اومد و نشست روبروم
طولی نکشید که اونم باخت و تموم شد به صندلی تکیه دادم و با پوزخند بهشون نگاه میکردم
مرده : اه لعنتی
بعد از دادن پول بهم رفتن خسته شده بودم همونجا نشستم و برای چند دقیقه چشمامو بستم بعد از 5 دقیقه پاشدم که برم یکی اومد جلوم نشست یه پسر تقریبا جوون بود بهش نگاه کردم شاید منتظر کسیه برای همین راهمو کشیدم و داشتم میرفتم که صداش اومد
جانگکوک : با منم قمار بازی کن
وایسادم و برگشتم سمتش
ا/ت : چرا باید بازی کنم؟
جانگکوک : چون مجبوری
ا/ت : اگه بازی نکنم؟
جانگکوک : بعد همه بهت میگن بازنده
از این همه جسارتش خوشم اومد رفتم نشستم سر جام
ا/ت : خب پس که من بازنده ام؟
امیدوارم دوست داشته باشید 💜⛓️
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 💓🫂
درخواستی دارید بگید 💜☔
بچه ها دوستم اینو تو یه پارت آپ کرد ولی ویسگون من آپ نمی کرد برای همین دوتا پارتش کردم
راستی اگه درخواستی داشتید بگید
۴۱.۷k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.