عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
به چه دردم بخورد ماه ڪه در بالا هست
من فقط صورت تابان تـو را میخواهم
تـو بگیـر از دل مـن حال پریشانے من
در عـوض موے پریشان تو را میخواهم
بـاده یـا درد به مستے نرسـاند مـا را
من فقط آن لب مستان تورا میخواهم
جانـم آماده ے قربانے اندر ره تـوست
چشمک ناز تو فرمان تو را مے خـواهم
جان مـن یخ زده از درد و غـم تنهـایی
جان به قربان تو دستان تورا میخواهم...
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
به چه دردم بخورد ماه ڪه در بالا هست
من فقط صورت تابان تـو را میخواهم
تـو بگیـر از دل مـن حال پریشانے من
در عـوض موے پریشان تو را میخواهم
بـاده یـا درد به مستے نرسـاند مـا را
من فقط آن لب مستان تورا میخواهم
جانـم آماده ے قربانے اندر ره تـوست
چشمک ناز تو فرمان تو را مے خـواهم
جان مـن یخ زده از درد و غـم تنهـایی
جان به قربان تو دستان تورا میخواهم...
۱.۰k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.