اجباری اما شیرین
پارت : شیشم
تهیونگ : می دونی با این کار جریمه تو زیاد تر کردی ؟قایم کوشک بازی دوست داری نه ؟
تهیونگ ؛ داشتم دنبال جنی می گشتم که دیدم از بالا ای درخت افتاد نمی دونم چجوری ولی افتاد بغلم اون چشمای مهربان گرم غرق جذابیت بود !
جنی ؛ رفتم بالای درخت ولی وقتی دیدیم گربه بغل دستم حول شدم افتادم همون موقع هم تهیونگ اون جا بود بهم زل زده بود منم داشتم به چشاش خیره میشدم
جنی: بزارم زمین
تهیونگ : باید تنبیه به شی
جنی : یااااااااااااااا
همون طوری برآید استایل برد بالا و گذشت تو اتاق
جنی : غلط خوردم
تهیونگ : نوش جون
جنی : حالا یک کاری کردم دیگه
تهیونگ : کاری کردم نداریم !
جنی : یااااا
تهیونگ : بیا اینجا
جنی : ...
جنی داشت از در میرفت که تهیونگ از پشت بغلش کرد
تهیونگ : باز می خوای فرار کنی هر دفع که فرار کنی مجازات بیشتری داری ها !
جنی : اگر بزاری برم قول میدم بچه خوبی شم ها !
تهیونگ : قول ؟
جنی : قول
تهیونگ : خوب می تونی بری ولی قبل یکم همین طوری به مون
چند مین بد
جنی : برم ؟
تهیونگ : اره برو
جنی : )
جنی ؛ رفتم تو آشپزخونه یکم آب بخورم نفسم بند اومد بود
آب پر کردم و یکم ازش خوردم دستی به شونم خود فکر کردم تهیونگ ولی با دیدن چیزی که دیدم خشکم زد
جنی : اههههههههههههههههههه
جیمین : تو تو کی هستی تو خانه ما چیکار می کنی دزد دزد
جنی : اینجا خانه ما مرتیکه
جیمین : دزد کثیف
جنی : می دونی من کیم ها ؟
جیمین : کی دزد کثیف ؟
جنی : عروس ریس جمهور
جیمین : چی می گی بابا امکان نداره نکنه تو
جنی : زن تهیونگ امم کیم تهیونگ
جیمین : واقع گفته بودن ازدواج کرده ولی تو هنوزم قیافه آت به دزد کثیف می خوره
جنی : صبر کن ببینم مرتیکه
کل خانه رو جنی دنبال جیمین دوید
جیسو : چه خبر بچه ها
جیمین : یک دزد کثیف اومد به عمارت
جیسو : بابا ایشون همسر تهیونگ
جیمین : واقع ؟
جیمین : بله
جنی : اما این پسرت به من گفت موش کثیف
« خودش زده به موش مردگی »
جیسو : اخعی بیا بغلم دخترم جیمین مکه گرم داری ها ؟
جیمین : اشک تمساح به خدا
تهیونگ : چه خبر بابا کله عمارت رو سرتون گذشته این
جنی : از این برادر کم شعور آت به پرس
تهیونگ : باز چه غلطی کردی جیمین
جیمین : من هیچی بابا این زن آت دیوانه است
جیسو : هردو تون دیوانه اید این که شکی نیست
جنی : اوما
تهیونگ : آفرین مامان حرف حق زدی
جیسو : البته شما هم دیوانه ای گلم
جیمین : زای مایع خریداریم
جنی : جررررررررررررررررررر
تهیونگ : خیار شورا
جنی : من میخوام برم خانه
تهیونگ : الان پارک ای ؟
جنی : نه خانه بابا ام
تهیونگ : اوکی می رسونم آت حاضر شو
جنی : خودم میرم راهی نیست یکم قدم می زنم
تهیونگ : اما...
جیسو : تهیونگ ولش کن برو دخترم
جنی : مرسی اوما
چند مین بعد
جنی : من رفتم زود میام
ته : خواستی بگو بیام دنبالت
جنی : اوکی بای
ته : مواظب باش
جیمین : از بغل برو
جنی : برمی گردم «قیافه شیطانی »
تهیونگ : مامان چرا نزاشت ای ببرمش
جیسو : این جوری دوست دارع ولش کن
تهیونگ : خطرناک
جیسو : به هر حال اون دوست دار تنها باش پس اذیت نکن
تهیونگ : هوف
عمارت نامجون
جنی : رزی رزی کجای ببین خواهرت اومد
رزی : جنی اینجای چقدر دلم برات تنگ شد بود
جنی : منم همین طور بابا کجاست .؟
رزی : جلسه داشته رفت
جنی : دانشگاه چطور خوب ؟
رزی : هعی بد نیست
جنی : کوک تو دانشگاه می بینی ؟
رزی : اوم خیلی دلتنگ بود
جنی : هعی
رزی : رابطه آت با تهیونگ چطور ؟
جنی : خوب فکر کنم تنها کسی که می تونم باهاش کنار بیام
رزی : دوست اش داری ؟
جنی : خوب شوهرم ها
رزی : پس دوستش داری
جنی : حالا هرچی
رزی : اون چی ؟
جنی : نمی دونم بهم نگفت هنوز
رزی : احمق گفتنی نیست تو رفتار
جنی : ما چند روز بیشتر نیست مزدوج شدیم
رزی : ای بابا چقدر خره ای
نامجون : جنی تو اینجا چی کار می کنی ؟
جنی : اومدم به رزی سر بزنم
نامجون: چقدر خانم شدی دخترم
جنی : هعی
نامجون : ببینم از اونجا راضی شوهرت چی روابط تون چطور ؟
جنی : همچی خوب
رزی : من جنی میریم بیرون
نامجون: مراقب باشید
جنی : اوکی
تهیونگ : می دونی با این کار جریمه تو زیاد تر کردی ؟قایم کوشک بازی دوست داری نه ؟
تهیونگ ؛ داشتم دنبال جنی می گشتم که دیدم از بالا ای درخت افتاد نمی دونم چجوری ولی افتاد بغلم اون چشمای مهربان گرم غرق جذابیت بود !
جنی ؛ رفتم بالای درخت ولی وقتی دیدیم گربه بغل دستم حول شدم افتادم همون موقع هم تهیونگ اون جا بود بهم زل زده بود منم داشتم به چشاش خیره میشدم
جنی: بزارم زمین
تهیونگ : باید تنبیه به شی
جنی : یااااااااااااااا
همون طوری برآید استایل برد بالا و گذشت تو اتاق
جنی : غلط خوردم
تهیونگ : نوش جون
جنی : حالا یک کاری کردم دیگه
تهیونگ : کاری کردم نداریم !
جنی : یااااا
تهیونگ : بیا اینجا
جنی : ...
جنی داشت از در میرفت که تهیونگ از پشت بغلش کرد
تهیونگ : باز می خوای فرار کنی هر دفع که فرار کنی مجازات بیشتری داری ها !
جنی : اگر بزاری برم قول میدم بچه خوبی شم ها !
تهیونگ : قول ؟
جنی : قول
تهیونگ : خوب می تونی بری ولی قبل یکم همین طوری به مون
چند مین بد
جنی : برم ؟
تهیونگ : اره برو
جنی : )
جنی ؛ رفتم تو آشپزخونه یکم آب بخورم نفسم بند اومد بود
آب پر کردم و یکم ازش خوردم دستی به شونم خود فکر کردم تهیونگ ولی با دیدن چیزی که دیدم خشکم زد
جنی : اههههههههههههههههههه
جیمین : تو تو کی هستی تو خانه ما چیکار می کنی دزد دزد
جنی : اینجا خانه ما مرتیکه
جیمین : دزد کثیف
جنی : می دونی من کیم ها ؟
جیمین : کی دزد کثیف ؟
جنی : عروس ریس جمهور
جیمین : چی می گی بابا امکان نداره نکنه تو
جنی : زن تهیونگ امم کیم تهیونگ
جیمین : واقع گفته بودن ازدواج کرده ولی تو هنوزم قیافه آت به دزد کثیف می خوره
جنی : صبر کن ببینم مرتیکه
کل خانه رو جنی دنبال جیمین دوید
جیسو : چه خبر بچه ها
جیمین : یک دزد کثیف اومد به عمارت
جیسو : بابا ایشون همسر تهیونگ
جیمین : واقع ؟
جیمین : بله
جنی : اما این پسرت به من گفت موش کثیف
« خودش زده به موش مردگی »
جیسو : اخعی بیا بغلم دخترم جیمین مکه گرم داری ها ؟
جیمین : اشک تمساح به خدا
تهیونگ : چه خبر بابا کله عمارت رو سرتون گذشته این
جنی : از این برادر کم شعور آت به پرس
تهیونگ : باز چه غلطی کردی جیمین
جیمین : من هیچی بابا این زن آت دیوانه است
جیسو : هردو تون دیوانه اید این که شکی نیست
جنی : اوما
تهیونگ : آفرین مامان حرف حق زدی
جیسو : البته شما هم دیوانه ای گلم
جیمین : زای مایع خریداریم
جنی : جررررررررررررررررررر
تهیونگ : خیار شورا
جنی : من میخوام برم خانه
تهیونگ : الان پارک ای ؟
جنی : نه خانه بابا ام
تهیونگ : اوکی می رسونم آت حاضر شو
جنی : خودم میرم راهی نیست یکم قدم می زنم
تهیونگ : اما...
جیسو : تهیونگ ولش کن برو دخترم
جنی : مرسی اوما
چند مین بعد
جنی : من رفتم زود میام
ته : خواستی بگو بیام دنبالت
جنی : اوکی بای
ته : مواظب باش
جیمین : از بغل برو
جنی : برمی گردم «قیافه شیطانی »
تهیونگ : مامان چرا نزاشت ای ببرمش
جیسو : این جوری دوست دارع ولش کن
تهیونگ : خطرناک
جیسو : به هر حال اون دوست دار تنها باش پس اذیت نکن
تهیونگ : هوف
عمارت نامجون
جنی : رزی رزی کجای ببین خواهرت اومد
رزی : جنی اینجای چقدر دلم برات تنگ شد بود
جنی : منم همین طور بابا کجاست .؟
رزی : جلسه داشته رفت
جنی : دانشگاه چطور خوب ؟
رزی : هعی بد نیست
جنی : کوک تو دانشگاه می بینی ؟
رزی : اوم خیلی دلتنگ بود
جنی : هعی
رزی : رابطه آت با تهیونگ چطور ؟
جنی : خوب فکر کنم تنها کسی که می تونم باهاش کنار بیام
رزی : دوست اش داری ؟
جنی : خوب شوهرم ها
رزی : پس دوستش داری
جنی : حالا هرچی
رزی : اون چی ؟
جنی : نمی دونم بهم نگفت هنوز
رزی : احمق گفتنی نیست تو رفتار
جنی : ما چند روز بیشتر نیست مزدوج شدیم
رزی : ای بابا چقدر خره ای
نامجون : جنی تو اینجا چی کار می کنی ؟
جنی : اومدم به رزی سر بزنم
نامجون: چقدر خانم شدی دخترم
جنی : هعی
نامجون : ببینم از اونجا راضی شوهرت چی روابط تون چطور ؟
جنی : همچی خوب
رزی : من جنی میریم بیرون
نامجون: مراقب باشید
جنی : اوکی
۱۸.۹k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.