عشق شیرین🖤🖤
عشق شیرین🖤🖤
پارت13👑👑
بعد از صحبت با سولی و شوخی هایی که کردیم یه ذره آروم شدم من اگه دوستی مثل سولی رو نداشتم باید چیکار میکردم .خدایا مرسی بابت همه چیز .
ماشین و روشن کردم و به سمت خونه راه افتادم.
بعد از رد کردن آهنگ ها و بالا پایین کردنشون آهنگ مورد علاقه ام رو پیدا کردم و تا رسیدن به خونه باهاش همخونی کردم
بالاخره بعد از طی چند ساعت به خونه ی جان و دل رسیدم.
ماشین و پارک کردم و وارد خونه شدم.
یونا:به سلام مامان جون خودم چطوری عشق من
هه ری:من موندم اگه این زبون و نداشتی چیکار میکردی؟ خوبم عزیزم تو خوبی؟ امتحان چطور بود پیش بابات رفتی؟
یونا:یواش یواش مامانم بله امتحان خوب بود خودم خوبم پیش باباهم رفتم و سلام هم رسوند.
هه ری:خوب خوبه برو لباس هات رو عوض کن و بیا نهار بخور.
یونا:مگه بابا نمیاد؟
هه ری:چرا میاد تا تو بری لباس عوض کنی یه دوساعتی طول میکشه.
یونا:اِوا مامان مگه من چیکار میکنم؟که دوساعت طول میکشه یه لباسه سریع عوض میکنم.
هه ری: من دیگه بعد از این همه وقت دخترم و نشناسم؟
مدیونی اگه فکر کنی من میدونم که یکم جلوی آینه به خودت زل میزنی بعد چند مول مو....میبندی ماسک مو میزاری.
یونا:راست میگی این قدر غرق خودم میشم که یادم میره زمان.
پایان پارت13💎💎
نویسنده:ویلن-بلکنزی
پارت13👑👑
بعد از صحبت با سولی و شوخی هایی که کردیم یه ذره آروم شدم من اگه دوستی مثل سولی رو نداشتم باید چیکار میکردم .خدایا مرسی بابت همه چیز .
ماشین و روشن کردم و به سمت خونه راه افتادم.
بعد از رد کردن آهنگ ها و بالا پایین کردنشون آهنگ مورد علاقه ام رو پیدا کردم و تا رسیدن به خونه باهاش همخونی کردم
بالاخره بعد از طی چند ساعت به خونه ی جان و دل رسیدم.
ماشین و پارک کردم و وارد خونه شدم.
یونا:به سلام مامان جون خودم چطوری عشق من
هه ری:من موندم اگه این زبون و نداشتی چیکار میکردی؟ خوبم عزیزم تو خوبی؟ امتحان چطور بود پیش بابات رفتی؟
یونا:یواش یواش مامانم بله امتحان خوب بود خودم خوبم پیش باباهم رفتم و سلام هم رسوند.
هه ری:خوب خوبه برو لباس هات رو عوض کن و بیا نهار بخور.
یونا:مگه بابا نمیاد؟
هه ری:چرا میاد تا تو بری لباس عوض کنی یه دوساعتی طول میکشه.
یونا:اِوا مامان مگه من چیکار میکنم؟که دوساعت طول میکشه یه لباسه سریع عوض میکنم.
هه ری: من دیگه بعد از این همه وقت دخترم و نشناسم؟
مدیونی اگه فکر کنی من میدونم که یکم جلوی آینه به خودت زل میزنی بعد چند مول مو....میبندی ماسک مو میزاری.
یونا:راست میگی این قدر غرق خودم میشم که یادم میره زمان.
پایان پارت13💎💎
نویسنده:ویلن-بلکنزی
۱.۵k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.