دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗 پارت ۲۶🔗⛓️
کوک:عه چرا این کارو کردی یوری: چشاتو درویش کن کوک: آخه کی به تو نگاه میکنه یوری: تو همین الان داشتی نگاه میکردی کوک: جدی میفرمایید یوری: کوووککک کوک:😂😂 خیله خب حالا که آماده ای بریم بیرون دست یوری رو گرفتم از بیمارستان رفتیم بیرون سوار ماشین کردمش راه افتادیم وقتی رسیدیم به لواشک فروشی بهش گفتم تو ماشین بشینه تا من بیام سریع رفتم بیرون داخل فروشگاه شدم از لواشک قلبی ها گرفتم رفتم تو ماشین یوری داشت با تعجب نگام میکرد لواشک رو درآوردم با خوشحالی ازم گرفت گفت یوری: مرسییییی کوک: خواهش 😊 شروع کرد به خوردن بهم تارف کرد گفت یوری: میخوری کوک: نه یوری: میخوردی هم بهت نمیدادم کوک:😐 یکی دیگه ورداشت که بخوره من بجاش خوردم کوک: اوم خوشمزست یوری:😳 دستمو گذاشتم رو سرش موهاشو بهم ریختم کوک: کجایی یوری: اینجا مرتیکه تو نمیگی کم مونده بود انگشتای منم بخوری کوک: تموم شد خیلی تاثیر گذار بود یوری: گگگگگ کوک: 😂😂دوباره بینیت قرمز شد یوری دستشو گذاشت رو بینیش از خجالت سرشو آورد پایین کوک: عه چیشد ناراحت شدی ببخشید یوری: نه اشکالی نداره( بغض) کوک: عه چرا بغض میکنی گریه نکنی ها بیا بغلم ببینم چی شده بغلش کردم کوک:گریه نکن یهو دیدم داره قلقلکم میده یوری: منو گریه نبابا من فقط واسه انتقام فیلم بازی میکنم کوک:😂😂😂یوری ول کن بستههه😂😂
🌖🌕پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد🌕🌖
یوری: خب فکر کنم بسته کوک: هوف بلاخره تموم شد این شکنجه یوری:😂😂 ماشین رو روشن کردم راه افتادیم یوری: داریم کجا میریم کوک: بهت میگم رسیدیم به مقصد یوری به شهربازی نگاه کرد گفت یوری: اخجووون شهر بازیییی محکم بغلم کرد گفت یوری: مرسیی صورتشو از رو سینم بلند کرد گفت یوری: مرسی که اینهمه به فکرمی کوک: یوری رو محکم بغل کردم گفتم کوک: خواهش میکنم بیا بریم بازی کنیم یوری: اوهوم بعد از بغلم اومد بیرون باهم رفتیم داخل شهربازی کوک: خب اول کدوم بازی رو بریم یوری: بریم ماشین برقی کوک: باش رفتیم بازی ماشین هربار یوری محکم با ماشین میزد بهم یوری:😂😂 کوک: وایسا یوری خانم از پشت محکم زدم بهش دوباره چرخیدم از جلو زدم بهش یوری: این بازیه کثیف رو تو شروع کردی انقدر به هم زدیم که خودمون داشت سرمون گیج میرفت...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ⭐️✨️
⛓️🔗 پارت ۲۶🔗⛓️
کوک:عه چرا این کارو کردی یوری: چشاتو درویش کن کوک: آخه کی به تو نگاه میکنه یوری: تو همین الان داشتی نگاه میکردی کوک: جدی میفرمایید یوری: کوووککک کوک:😂😂 خیله خب حالا که آماده ای بریم بیرون دست یوری رو گرفتم از بیمارستان رفتیم بیرون سوار ماشین کردمش راه افتادیم وقتی رسیدیم به لواشک فروشی بهش گفتم تو ماشین بشینه تا من بیام سریع رفتم بیرون داخل فروشگاه شدم از لواشک قلبی ها گرفتم رفتم تو ماشین یوری داشت با تعجب نگام میکرد لواشک رو درآوردم با خوشحالی ازم گرفت گفت یوری: مرسییییی کوک: خواهش 😊 شروع کرد به خوردن بهم تارف کرد گفت یوری: میخوری کوک: نه یوری: میخوردی هم بهت نمیدادم کوک:😐 یکی دیگه ورداشت که بخوره من بجاش خوردم کوک: اوم خوشمزست یوری:😳 دستمو گذاشتم رو سرش موهاشو بهم ریختم کوک: کجایی یوری: اینجا مرتیکه تو نمیگی کم مونده بود انگشتای منم بخوری کوک: تموم شد خیلی تاثیر گذار بود یوری: گگگگگ کوک: 😂😂دوباره بینیت قرمز شد یوری دستشو گذاشت رو بینیش از خجالت سرشو آورد پایین کوک: عه چیشد ناراحت شدی ببخشید یوری: نه اشکالی نداره( بغض) کوک: عه چرا بغض میکنی گریه نکنی ها بیا بغلم ببینم چی شده بغلش کردم کوک:گریه نکن یهو دیدم داره قلقلکم میده یوری: منو گریه نبابا من فقط واسه انتقام فیلم بازی میکنم کوک:😂😂😂یوری ول کن بستههه😂😂
🌖🌕پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد🌕🌖
یوری: خب فکر کنم بسته کوک: هوف بلاخره تموم شد این شکنجه یوری:😂😂 ماشین رو روشن کردم راه افتادیم یوری: داریم کجا میریم کوک: بهت میگم رسیدیم به مقصد یوری به شهربازی نگاه کرد گفت یوری: اخجووون شهر بازیییی محکم بغلم کرد گفت یوری: مرسیی صورتشو از رو سینم بلند کرد گفت یوری: مرسی که اینهمه به فکرمی کوک: یوری رو محکم بغل کردم گفتم کوک: خواهش میکنم بیا بریم بازی کنیم یوری: اوهوم بعد از بغلم اومد بیرون باهم رفتیم داخل شهربازی کوک: خب اول کدوم بازی رو بریم یوری: بریم ماشین برقی کوک: باش رفتیم بازی ماشین هربار یوری محکم با ماشین میزد بهم یوری:😂😂 کوک: وایسا یوری خانم از پشت محکم زدم بهش دوباره چرخیدم از جلو زدم بهش یوری: این بازیه کثیف رو تو شروع کردی انقدر به هم زدیم که خودمون داشت سرمون گیج میرفت...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه ⭐️✨️
۲۳.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.