فرزند خوانده
پارت ۸
ا.ت : چیه چرا دهنت بازه
که دیدم متوجه ی حرفم نشد
بادیگارد : این هارو کجا بزاریم
ا.ت : ببر بالا تو اتاقم
کوک : اتاقم اون دیکه اتاق تو نیست
ا.ت : آره چون تو نمیزاری توش بخوابم میخام تغرش بدم
کوک: مثلا چه کارش کنی
ا.ت : اوم نمیدونم
کوک: نمیدونی و رفتی این همه جنس خریدی
ا.ت : دوست داشتم
کوک : راستی کارتت آنقدر پول داشت
ا.ت : او خوب شد یادم انداختی اینم کارتت
کوک : تو کارت منو از کجات در آوردی
ا.ت : از جیبت برداشتم
کوک : تو دست کردی تو جیبم این رو ولش رمزش رو از کجا پیدا کردی
ا.ت : تو به اونجاش کاری نداشته باش
کوک : م
میپرم وسط حرفش
ا.ت : من گشنمههههه (جیغ)
کوک : باشه غذا بخور
شروع کردم به خوردن ایندفعه کوک داشت تند تند میخوردم شاید چون اون موقع غذلش رو خوردم ترسیده من وقتی غذام رو خوردم بلند شدم و رفتم سمت پله ها
کوک : من هنوز جواب نگرفتم رمز کارتم رو از کجا بلدی
ا.ت : از جیمین گرفتم
کوک : یعنی دوست نیستا دشمنه آخه چرا رمز کارتم رو داد به این ور شکست شدم (آروم)
ا.ت : فکر نکن کرم نمیشنوم
ورفتم داخل اتاقمون و لباس عوض کردم و رفتم پایین از تو یخچال یدونه شیر موزی برداشتم که یهو کوک پشت سرم ظاهر شد که جیغ زدم
کوک : چرا به شیر موزی من دست میزنی
ا.ت : مال تو نیست که
کوک: مال منه
ا.ت : نخیر
نیش رو زدم داخلش و......
ا.ت : چیه چرا دهنت بازه
که دیدم متوجه ی حرفم نشد
بادیگارد : این هارو کجا بزاریم
ا.ت : ببر بالا تو اتاقم
کوک : اتاقم اون دیکه اتاق تو نیست
ا.ت : آره چون تو نمیزاری توش بخوابم میخام تغرش بدم
کوک: مثلا چه کارش کنی
ا.ت : اوم نمیدونم
کوک: نمیدونی و رفتی این همه جنس خریدی
ا.ت : دوست داشتم
کوک : راستی کارتت آنقدر پول داشت
ا.ت : او خوب شد یادم انداختی اینم کارتت
کوک : تو کارت منو از کجات در آوردی
ا.ت : از جیبت برداشتم
کوک : تو دست کردی تو جیبم این رو ولش رمزش رو از کجا پیدا کردی
ا.ت : تو به اونجاش کاری نداشته باش
کوک : م
میپرم وسط حرفش
ا.ت : من گشنمههههه (جیغ)
کوک : باشه غذا بخور
شروع کردم به خوردن ایندفعه کوک داشت تند تند میخوردم شاید چون اون موقع غذلش رو خوردم ترسیده من وقتی غذام رو خوردم بلند شدم و رفتم سمت پله ها
کوک : من هنوز جواب نگرفتم رمز کارتم رو از کجا بلدی
ا.ت : از جیمین گرفتم
کوک : یعنی دوست نیستا دشمنه آخه چرا رمز کارتم رو داد به این ور شکست شدم (آروم)
ا.ت : فکر نکن کرم نمیشنوم
ورفتم داخل اتاقمون و لباس عوض کردم و رفتم پایین از تو یخچال یدونه شیر موزی برداشتم که یهو کوک پشت سرم ظاهر شد که جیغ زدم
کوک : چرا به شیر موزی من دست میزنی
ا.ت : مال تو نیست که
کوک: مال منه
ا.ت : نخیر
نیش رو زدم داخلش و......
۹.۱k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.