پارت هفتم 💚✨
پارت هفتم 💚✨
پ/ت:خوب به نظرم بهشون چند دقیقه ای رو بهشون فرصت صحبت کردن بدیم
پ/ا:فکر خوبیه و شما هم امشب رو در عمارت ما بمانید میگم براتون اتاق آماده کنند
م/ت:خیلی ممنون
م/ا:خوب بچه ها شما که وایسادید دارید مارو نگاه میکنید
خوب برید دیگه
+-×÷چشم
ویو نویسنده
دو پرنس و پرنسس به حیاط رفتند پرنسس نابی به همراه پرنس جونگکوک به سمت باغ پشت حیاط رفتند
و پرنس تهیونگ و پرنسس ا/ت هم به طرفی دیگر از حیاط رفتند که منظره ای قشنگ داشت اونجا یه تاپ هم بود که ا/ت و جونگکوک وقتی کوچیک بودن درست کردن
ا/ت اصلا حواسش به تهیونگ نبود و به یاد بچگیش رفت و نشست رو تاپ(اسلاید 2)سعی کرد پاشو به زمین برسونه تا خودشو تاپ بده اما دید نمیشه همون لحظه تهیونگ اومد و ا/ت رو حل داد
-یه چیز بگم؟
+بله بگو
-دوستم داری؟
ویو ا/ت
با این سوالش شوک بهم وارد شد راستش نمیدونم راستش رو بگم یا دروغ خیلی گیج کننده بود من عاشق اون بودم
+راستشو بگم،خوب بله
-چی؟واقعا؟
+اوهوم خوب
-پرنسس ا/ت شاید تو دوستم داشته باشی اما من نه
+چ..چی؟
خماری بد دردیه
پ/ت:خوب به نظرم بهشون چند دقیقه ای رو بهشون فرصت صحبت کردن بدیم
پ/ا:فکر خوبیه و شما هم امشب رو در عمارت ما بمانید میگم براتون اتاق آماده کنند
م/ت:خیلی ممنون
م/ا:خوب بچه ها شما که وایسادید دارید مارو نگاه میکنید
خوب برید دیگه
+-×÷چشم
ویو نویسنده
دو پرنس و پرنسس به حیاط رفتند پرنسس نابی به همراه پرنس جونگکوک به سمت باغ پشت حیاط رفتند
و پرنس تهیونگ و پرنسس ا/ت هم به طرفی دیگر از حیاط رفتند که منظره ای قشنگ داشت اونجا یه تاپ هم بود که ا/ت و جونگکوک وقتی کوچیک بودن درست کردن
ا/ت اصلا حواسش به تهیونگ نبود و به یاد بچگیش رفت و نشست رو تاپ(اسلاید 2)سعی کرد پاشو به زمین برسونه تا خودشو تاپ بده اما دید نمیشه همون لحظه تهیونگ اومد و ا/ت رو حل داد
-یه چیز بگم؟
+بله بگو
-دوستم داری؟
ویو ا/ت
با این سوالش شوک بهم وارد شد راستش نمیدونم راستش رو بگم یا دروغ خیلی گیج کننده بود من عاشق اون بودم
+راستشو بگم،خوب بله
-چی؟واقعا؟
+اوهوم خوب
-پرنسس ا/ت شاید تو دوستم داشته باشی اما من نه
+چ..چی؟
خماری بد دردیه
۶.۰k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.