یه نگا بهش کردم
یه نگا بهش کردم
دیدم از روی صندلی بلند شد اومد سمتم
بدو بدو از پله رفتم بالا و صدای قدماشون که میدوید و میشنیدم
ااااایییششششش جونگ کوکااا ولمم کننننمم برا چی افتادیی دنبالممممم
هیچی نگفت داشتم خسته میشدم یهو پیچیدم رفتم تو اتاقم اومدم درو ببندم پاشو گذاشت لای در و داشت درو هل میداد و منم میخواستم ببندم
جونگ کوکااا.... ای خدااااا....ولمم کنن عههه
صدای باز شدن یه در اومد
جین: مگهه نمییبینیننننن خوابممم هاننن؟؟؟ براییی پوستممم بایددد خواب کافیی داشتههه باشمم
اگه ورد واید هندسامیم رو از دست بدممم ازتونن شکایتت میکنمم
یه در دیگه باز شد
نامجون: چه خبره
نامجوننناااا کمکککک جونگ کوک بزورر میخواد بیاد تو اتاقممممم
جونگ کوک همون لحظه در رو ول کرد منم چون داشتم درو فشار میدادم که ببندمش با صورت رفتم تو در
اعع... اییی دماغم به فاخ رففف
درو سریع قفل کردم
امروز از اتاقم بیرون نمیام://
از روی زمین بلند شدم و رفتم رو تختم
ای جونگ کوک خدا لعنتت کنه نصف شبی وزن کم کردم... هوف
دراز کشیدم و همینجور که لعنت میفرستادم خوابم برد...
صبح با صدای در اتاقم بیدار شدم
تق تق تق تققققق
هااااااااممم(خمیازه)بله؟
جیمین: ایون مییی~~میشه باز کنیی کارت دارم
رفتم درو باز کردم
جیمین: ما داریم میریم یه کلوپ با رفیقامون اشکال نداره خونه بمونی؟
تنها؟
جیمین:....ا... اره
معلومهههه تنهایی عالیههه
جیمین: انقد تو مختیم؟؟؟؟
نه نههه کلا تنهایی رو دوست دارم:>>
جیمین: اوکی...باشه پس خدافظظ
خدافظظ
پسرا رفتن و منم اهنگو پلی کردم و کلی خوراکی برداشتم و نشستم کیدرامای مورد علاقمو نگا کردمم
اخیی بهتر از این نمیشهه
گفتم بزار یکم به خودم برسم رفتم اتاقم و کمد لباسمو باز کردم یکی از لباسایی که جینا بهم داده بود و پوشیدم(عکس اول) رفتم جلو اینه
خیلی وقته دامن نپوشیدماا
بدم نیست
موهامو باز کردم و شونه زدم(عکس دوم) و اومدم پایین چندتا عکس انداختم و نشستم پستشون کنم که یهو در خونه باز شد...
دیدم از روی صندلی بلند شد اومد سمتم
بدو بدو از پله رفتم بالا و صدای قدماشون که میدوید و میشنیدم
ااااایییششششش جونگ کوکااا ولمم کننننمم برا چی افتادیی دنبالممممم
هیچی نگفت داشتم خسته میشدم یهو پیچیدم رفتم تو اتاقم اومدم درو ببندم پاشو گذاشت لای در و داشت درو هل میداد و منم میخواستم ببندم
جونگ کوکااا.... ای خدااااا....ولمم کنن عههه
صدای باز شدن یه در اومد
جین: مگهه نمییبینیننننن خوابممم هاننن؟؟؟ براییی پوستممم بایددد خواب کافیی داشتههه باشمم
اگه ورد واید هندسامیم رو از دست بدممم ازتونن شکایتت میکنمم
یه در دیگه باز شد
نامجون: چه خبره
نامجوننناااا کمکککک جونگ کوک بزورر میخواد بیاد تو اتاقممممم
جونگ کوک همون لحظه در رو ول کرد منم چون داشتم درو فشار میدادم که ببندمش با صورت رفتم تو در
اعع... اییی دماغم به فاخ رففف
درو سریع قفل کردم
امروز از اتاقم بیرون نمیام://
از روی زمین بلند شدم و رفتم رو تختم
ای جونگ کوک خدا لعنتت کنه نصف شبی وزن کم کردم... هوف
دراز کشیدم و همینجور که لعنت میفرستادم خوابم برد...
صبح با صدای در اتاقم بیدار شدم
تق تق تق تققققق
هااااااااممم(خمیازه)بله؟
جیمین: ایون مییی~~میشه باز کنیی کارت دارم
رفتم درو باز کردم
جیمین: ما داریم میریم یه کلوپ با رفیقامون اشکال نداره خونه بمونی؟
تنها؟
جیمین:....ا... اره
معلومهههه تنهایی عالیههه
جیمین: انقد تو مختیم؟؟؟؟
نه نههه کلا تنهایی رو دوست دارم:>>
جیمین: اوکی...باشه پس خدافظظ
خدافظظ
پسرا رفتن و منم اهنگو پلی کردم و کلی خوراکی برداشتم و نشستم کیدرامای مورد علاقمو نگا کردمم
اخیی بهتر از این نمیشهه
گفتم بزار یکم به خودم برسم رفتم اتاقم و کمد لباسمو باز کردم یکی از لباسایی که جینا بهم داده بود و پوشیدم(عکس اول) رفتم جلو اینه
خیلی وقته دامن نپوشیدماا
بدم نیست
موهامو باز کردم و شونه زدم(عکس دوم) و اومدم پایین چندتا عکس انداختم و نشستم پستشون کنم که یهو در خونه باز شد...
۲.۷k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.