پارت ۴
پارت ۴
.
.
.
.
.
وقتی دکتر هان اومد بیرون سریع به سمتش رفتم و ازش پرسیدم
ته ته : دکتر خواهش میکنم بگو حالش خوبه (با نارحتی و نگرانی و بغض)
دکتر هان که تا حالا تهیونگ اون مافیای سرد رو اینجوری ندیده بود فهمید که پسرمون عاشق شده وگفت
دکتر هان : نگران نباش حالش خوبه ولی زخمایی که بهش وارد شده خیلی بده باید استراحت کنه میتونی ببینیش
تهیونگ در فکر خود گفت : خدای مرسی
تهیونگ گفتت
ته ته : مرسی دکتر مرسی
و بعد دکتر ادامه داد
دکتر هان: یه چند تا پماد دارو نوشتم بفرست تهیه کنن روشونم نوشتم چه وقهایی دارو هایی رو بخوره هر روز و شب پماد هارو روی زخم هاش بزن کمکش هم کن که لباس بپوشه و حمام کنه مواظب زخماش باش اون خیلی ضعیفه
از دکتر تشکر کردم و به اتاق ات رفتم
.
ویو تهیونگ :
ات مثل روی تخت دراز کشیده بود و خوابیده بود خیلی کیوت بود اشک از چمام روی گونم افتاد نمیدونستم این حس چیه چرا انقد نگرانشم (ادمین شکست عشقی خورد و کوشته شد😐😓😂)
همین جور که داشتم به ات نگاه میکردم ات کم کم داشت بیدار میشد و میگفت
ات : اخخ ...
ویو ات
کم کم داشتم به هوش میومدم روی تخت بودم انگار یکی دستمو گرفته بود کمرم میسوخت که دیدم همون پسره (همون پسره چیه اسم داره ها ) اسمش چی بود اها گفته بود بهش بگم ارباب ولی تهیونگ هم بود یاد کارایی که باهام کرده بود افتادم و اعصبانی شدم و دستمو از دستش بیرون کشید انقد تند بیرون کشیدم که دستم جای زخمش درد گرقت و آخخ بلدی گفتم و
ات : آخخ ولم کن آخ
ته ته : ات حالت خوبه
ات :مگه برات مهمه (با حالت سرد)
ته ته : میدونم از دستم ناراحتی ولی میدونس من کنترلس رو اعصابم ندارم میدونم من اشتبا کردم منو ببخش خواهش میکنم (با حالت کیوتی ناراحتی)
ات ویو
خیلی کیوت بود نمیتونستم نبخشمش پس بهش گفتم
ات : باشه میبخشمت ولی هنوز از دستت اعصبانیم تو نگاه کن چه زخمایی رو بدنم گذاشتی (ادمین:ای دختره نکبت حقت بود اصلا😑)
تهیونگ ویو
خوشحال بودم که بخشیدمش نمیدونم چرا انقد رفتارم باهاش اینجوریه حالا ولش کن بعدا راجبش فکر میکنم
.
.
ته ته :واقعا ببخشید ات برات جبران میکنم
ات : باشه آخ
ته ته : ات خوبی
ات ؛ خوبم خوبم
ته ته : باید ببرمت حمومت کنم دکتر گفته
ات : تو تو .... می . میخوای حمومم کنی (با خجالت و تعجب)
ته ته : آره مگه چیه (با خنده)(ادمین : هق ادمین کوشته شد 😓😐😅)
و...........
منحرف های عزیز به نظرتون چی میشه 😂
فهش آزاده 😂
در خماری به سر ببرید ✌🏻😂
شرط ها هم انجام بدید تا سریع بزارم, ✌🏻😂
شرط
لایک ۲۰
فالو ۵
.
.
.
.
.
وقتی دکتر هان اومد بیرون سریع به سمتش رفتم و ازش پرسیدم
ته ته : دکتر خواهش میکنم بگو حالش خوبه (با نارحتی و نگرانی و بغض)
دکتر هان که تا حالا تهیونگ اون مافیای سرد رو اینجوری ندیده بود فهمید که پسرمون عاشق شده وگفت
دکتر هان : نگران نباش حالش خوبه ولی زخمایی که بهش وارد شده خیلی بده باید استراحت کنه میتونی ببینیش
تهیونگ در فکر خود گفت : خدای مرسی
تهیونگ گفتت
ته ته : مرسی دکتر مرسی
و بعد دکتر ادامه داد
دکتر هان: یه چند تا پماد دارو نوشتم بفرست تهیه کنن روشونم نوشتم چه وقهایی دارو هایی رو بخوره هر روز و شب پماد هارو روی زخم هاش بزن کمکش هم کن که لباس بپوشه و حمام کنه مواظب زخماش باش اون خیلی ضعیفه
از دکتر تشکر کردم و به اتاق ات رفتم
.
ویو تهیونگ :
ات مثل روی تخت دراز کشیده بود و خوابیده بود خیلی کیوت بود اشک از چمام روی گونم افتاد نمیدونستم این حس چیه چرا انقد نگرانشم (ادمین شکست عشقی خورد و کوشته شد😐😓😂)
همین جور که داشتم به ات نگاه میکردم ات کم کم داشت بیدار میشد و میگفت
ات : اخخ ...
ویو ات
کم کم داشتم به هوش میومدم روی تخت بودم انگار یکی دستمو گرفته بود کمرم میسوخت که دیدم همون پسره (همون پسره چیه اسم داره ها ) اسمش چی بود اها گفته بود بهش بگم ارباب ولی تهیونگ هم بود یاد کارایی که باهام کرده بود افتادم و اعصبانی شدم و دستمو از دستش بیرون کشید انقد تند بیرون کشیدم که دستم جای زخمش درد گرقت و آخخ بلدی گفتم و
ات : آخخ ولم کن آخ
ته ته : ات حالت خوبه
ات :مگه برات مهمه (با حالت سرد)
ته ته : میدونم از دستم ناراحتی ولی میدونس من کنترلس رو اعصابم ندارم میدونم من اشتبا کردم منو ببخش خواهش میکنم (با حالت کیوتی ناراحتی)
ات ویو
خیلی کیوت بود نمیتونستم نبخشمش پس بهش گفتم
ات : باشه میبخشمت ولی هنوز از دستت اعصبانیم تو نگاه کن چه زخمایی رو بدنم گذاشتی (ادمین:ای دختره نکبت حقت بود اصلا😑)
تهیونگ ویو
خوشحال بودم که بخشیدمش نمیدونم چرا انقد رفتارم باهاش اینجوریه حالا ولش کن بعدا راجبش فکر میکنم
.
.
ته ته :واقعا ببخشید ات برات جبران میکنم
ات : باشه آخ
ته ته : ات خوبی
ات ؛ خوبم خوبم
ته ته : باید ببرمت حمومت کنم دکتر گفته
ات : تو تو .... می . میخوای حمومم کنی (با خجالت و تعجب)
ته ته : آره مگه چیه (با خنده)(ادمین : هق ادمین کوشته شد 😓😐😅)
و...........
منحرف های عزیز به نظرتون چی میشه 😂
فهش آزاده 😂
در خماری به سر ببرید ✌🏻😂
شرط ها هم انجام بدید تا سریع بزارم, ✌🏻😂
شرط
لایک ۲۰
فالو ۵
۲.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.