فیک مافیای جذاب
پارت۴
«یونا»
با یک لباس مجلسی کوتاه ساه منتظر دو تا بزغاله بودم که اول رامش اومد بعد آیناز رو با هم سوار هواپیما شدیم که فیلیپ رو اونجا دیدم و توی ذهنم گفتم اگر آیناز این رو ببینه کلش رو کنده که دیدم آیناز رد نگاه من رو گرفته و فیلیپ. و دیده وایییییی
«آیناز»
رد نگاه یونا رو گرفتم و فیلیپ رو دیدم
(فیلیپ یکی از دشمن های آینازه و یک مافیا اسم باند مافیا هم کلاغ های سیاهِ. و همیشه دنبال یک اشکال توی آیناز و گروهش)
خون داشت خونم رو میخورد میخواستم برم همون جا یک تیر حرومش کنم که رامش جلوم رو گرفت
«رامش»
دیدم آیناز داره تنفگش رو در میاره که جلوش رو گرفتم و گفتم
(علامت آیناز +علامت یونا° علامت رامش^)
^ آیناز آروم باش الان نمی تونیم کاری بکنیم اینجا یک عالمه آدم هست
+چی میگی رامش میدونی این با من چیکار کرده ؟؟
°میدونم ولی الان جاش نیست باید بریم
+باشه ولی بعدماً حسابش رو میگیرم.(آروم)😑
^باشه
«آیناز »رفتیم تو هواپیما و نشستم ساعت ۱۱صبح رسیدیم یونا گفت که باید بریم به عمارت.......... وارد عمارت که شدیم ۷تا پسر جذاب رو دیدم می خواستم برم سلام کنم بهشون که....
خماریییییی 🤣🤣😝😜😜
«یونا»
با یک لباس مجلسی کوتاه ساه منتظر دو تا بزغاله بودم که اول رامش اومد بعد آیناز رو با هم سوار هواپیما شدیم که فیلیپ رو اونجا دیدم و توی ذهنم گفتم اگر آیناز این رو ببینه کلش رو کنده که دیدم آیناز رد نگاه من رو گرفته و فیلیپ. و دیده وایییییی
«آیناز»
رد نگاه یونا رو گرفتم و فیلیپ رو دیدم
(فیلیپ یکی از دشمن های آینازه و یک مافیا اسم باند مافیا هم کلاغ های سیاهِ. و همیشه دنبال یک اشکال توی آیناز و گروهش)
خون داشت خونم رو میخورد میخواستم برم همون جا یک تیر حرومش کنم که رامش جلوم رو گرفت
«رامش»
دیدم آیناز داره تنفگش رو در میاره که جلوش رو گرفتم و گفتم
(علامت آیناز +علامت یونا° علامت رامش^)
^ آیناز آروم باش الان نمی تونیم کاری بکنیم اینجا یک عالمه آدم هست
+چی میگی رامش میدونی این با من چیکار کرده ؟؟
°میدونم ولی الان جاش نیست باید بریم
+باشه ولی بعدماً حسابش رو میگیرم.(آروم)😑
^باشه
«آیناز »رفتیم تو هواپیما و نشستم ساعت ۱۱صبح رسیدیم یونا گفت که باید بریم به عمارت.......... وارد عمارت که شدیم ۷تا پسر جذاب رو دیدم می خواستم برم سلام کنم بهشون که....
خماریییییی 🤣🤣😝😜😜
۱.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.