سناریو
وقتی ازشون لب میگیری✨
یونجون_با قرار گرفتن لبات روی لباش تعجبی کرد بعد از بوسه لبخندی زد و با ذوق نگاهی بهت کرد و با حالت شیطونی لب زد: نمیخوای ادامش بدی؟
سوبین: با لب گرفتن ازش یکم متعجب شد از این بوسه یهویی ولی بعدش از کمرت گرفت و زبون شو در دهانت وارد کرد..
و بعد از یه بوسه نفس گیر با حالت مردونه ای نگاهی بهت انداخت که فهمیدی این بوسه عواقب بدی شب برات داره
بومگیو: دستی به صورتش زدی تار موهایی که جلوی چشماش افتاده بودن رو کنار زدی و لب هاتو به لب هاش کبوندی و اونم ادامه داد و هم راهی کرد
تهیون: با چشمای قشنگش که انگار میلیون ها ستاره تو چشماش بود رو بهت دوخته بود با صورتی ذوق زده نگاهت میکرد..
کای: با اون بوسه خجالتی کشیدی و صورتت رو پایین انداختی میخواست اذیتت کنه برای همین دست مردونه اش رو صورتت رو بالا روبه روی صورت خودش گرفت _: بیبی کوچولو بنظرت زیادی امروز شیطون نشدی؟
یونجون_با قرار گرفتن لبات روی لباش تعجبی کرد بعد از بوسه لبخندی زد و با ذوق نگاهی بهت کرد و با حالت شیطونی لب زد: نمیخوای ادامش بدی؟
سوبین: با لب گرفتن ازش یکم متعجب شد از این بوسه یهویی ولی بعدش از کمرت گرفت و زبون شو در دهانت وارد کرد..
و بعد از یه بوسه نفس گیر با حالت مردونه ای نگاهی بهت انداخت که فهمیدی این بوسه عواقب بدی شب برات داره
بومگیو: دستی به صورتش زدی تار موهایی که جلوی چشماش افتاده بودن رو کنار زدی و لب هاتو به لب هاش کبوندی و اونم ادامه داد و هم راهی کرد
تهیون: با چشمای قشنگش که انگار میلیون ها ستاره تو چشماش بود رو بهت دوخته بود با صورتی ذوق زده نگاهت میکرد..
کای: با اون بوسه خجالتی کشیدی و صورتت رو پایین انداختی میخواست اذیتت کنه برای همین دست مردونه اش رو صورتت رو بالا روبه روی صورت خودش گرفت _: بیبی کوچولو بنظرت زیادی امروز شیطون نشدی؟
۱.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.