می خواستم لب باز کنم و بگویم از خستگی های تن بیچاره ام از
می خواستم لب باز کنم و بگویم از خستگی های تن بیچاره ام از روح پژمرده ای که سایه مرگ بر سرش افتاده. یادم آمد تمام کلماتم را خرج تو کرده بودم بند بند وجودم
همه من را.
همه من را.
۲.۵k
۲۹ آذر ۱۴۰۳