part²
part²
قرار در شرکت
ویو لونا
رفتم سمت اتاق سونا درو باز کردم دیدم سرش تو لبتاب اصلاً متوجه من نشد منم کرمم فعال شده بود رفتم سمتش و دم گوشش گفتم چیکار می کنی سوناام دومتر پرید هواویه جیغ بنفش کشید و هرچی فوحش بلد بود داشت بلند بلند به من میگفت منم رفتم جلو دهنش رو گرفتم زرزر نکنه صداشم دیگه نره بیرون
سونا : کصافت اشغال مگه کرم داری زهرم ترکید
لونا :خوب دیگه شوخی به تو نیومده
سونا:شوخی هه،این شوخی بود داشتم سکته میکردم
لونا:اصلا خوب کاری کردم
سونا :توغلط میکنی با خواهر بزرگترت اینجوری حرف بزنی اصلأ ول کن بنال ببینم واسه چی اومدی اتاقم
لونا :خواهر بزرگتر به چپم اومدم بگم گرسنت
نیست
سونا:چرا خیلی ما حتی ناهارم نخوردیم
لونا:یونا زنگ زد گفت بریم رستوران
سونا :اوم باشه بدو بریم
بعد این حرفش سریع دوید سمت در لوناام افتاد دنبالش بعد رفتن سوار ماشین شدن که برن رستورانی که یونا لوکیشن فرستاده بود
ویو جونگ کوک
صبح از خواب پاشدم رفتم یه دوش ده مینی گرفتم و آماده شدم رفتم پایین دیدم تهیونگ وبابا نیستن از مامانم پرسیدم
کوک:تهیونگ وبابا کجان
مامان:بابات با دوستاش رفته سفر تهیونگم صبح زود رفت شرکت
کوک:اینم همینجوری واسه خودش میره دیگه دو دقیقه وایمیستاد باهم میرفتیم (زیر لب)
مامان :چیزی گفتی
کوک:نه راستی یونا ام رفته شرکت
مامان:نه تو اتاقشه کوک من فردا میرم با یکی از دوستام چند ماهی سفر (مامان لوناوسونا با مامان کوک وته دوستن)
کوک :باشه
کوک رفت سمت اتاق یونا در و باز کرد
کوک:بلند شو بریم شرکت چرا عین خرس میخوابی
یونا :بلد نیستی در بزنی ساکت باش حوصله ندارم امروز نمیام
کوک:تنبل خانو اصلا نیا می یای هم کمکی نمیکنی نیا ب چپم بعد فرار کرد تا با دمپایی یونا چلاق نشه
یونا :پسره ی........(قابل پخش نیست)
کوک سوار ماشین شد بعد رفت شرکت
کوک ویو
رسیدم شرکت رفتم اتاقم به منشیم گفتم بره به تهیونگ بگه بیاد اتاقم
ویو تهیونگ
صبح زود بیدار شدم رفتم دوش گرفتم دیدم همه خوابن لباس پوشیدم رفتم شرکت چهل دقیقه ای میشد تو اتاقمم بودم که
تق تق(صدای در😑)
ته: بیا داخل
منشی کوک: ببخشید آقای جئون گفتن برید اتاقشون
ته:اه خوبه ازش بزرگترم دوتامونم مدیریم خو تو را هش میومد اتاقم (زیر لب)
منشی کوک:ببخشید رییس چیزی گفتید
ته :نه برو الان خودم میام
منشی کوک:چشم بعد رفت
تهیونگ ویو
بلند شدم رفتم سمت اتاقش بدون اینکه در بزنم رفتم تو اتاقش
ته:ها چته بنال
کوک:در زدن بلد نیستی
ته:نه
کوک:هوفف صبح وایمیستادی باهم میومدیم شرکت
ته :همین
کوک:اره
ته :یعنی به خاطر همین منو کشوندی اینجا چون من زود بیدار شدم جنابعالی خواب بودی بیدارت نکردم چون یه دعوای مفصل داشتیم
کوک:نه خیر عین آدم بیدارم میکردی
ته :من تو رو میشناسم بیدارت میکردم سگ میشدی
کوک :نه خی......
ته :راستی قرار بود با شرکت کیم قرار داد ببندیم
کوک :شرکت کیم؟ کی امروز
ته:نه فردا
کوک:
قرار در شرکت
ویو لونا
رفتم سمت اتاق سونا درو باز کردم دیدم سرش تو لبتاب اصلاً متوجه من نشد منم کرمم فعال شده بود رفتم سمتش و دم گوشش گفتم چیکار می کنی سوناام دومتر پرید هواویه جیغ بنفش کشید و هرچی فوحش بلد بود داشت بلند بلند به من میگفت منم رفتم جلو دهنش رو گرفتم زرزر نکنه صداشم دیگه نره بیرون
سونا : کصافت اشغال مگه کرم داری زهرم ترکید
لونا :خوب دیگه شوخی به تو نیومده
سونا:شوخی هه،این شوخی بود داشتم سکته میکردم
لونا:اصلا خوب کاری کردم
سونا :توغلط میکنی با خواهر بزرگترت اینجوری حرف بزنی اصلأ ول کن بنال ببینم واسه چی اومدی اتاقم
لونا :خواهر بزرگتر به چپم اومدم بگم گرسنت
نیست
سونا:چرا خیلی ما حتی ناهارم نخوردیم
لونا:یونا زنگ زد گفت بریم رستوران
سونا :اوم باشه بدو بریم
بعد این حرفش سریع دوید سمت در لوناام افتاد دنبالش بعد رفتن سوار ماشین شدن که برن رستورانی که یونا لوکیشن فرستاده بود
ویو جونگ کوک
صبح از خواب پاشدم رفتم یه دوش ده مینی گرفتم و آماده شدم رفتم پایین دیدم تهیونگ وبابا نیستن از مامانم پرسیدم
کوک:تهیونگ وبابا کجان
مامان:بابات با دوستاش رفته سفر تهیونگم صبح زود رفت شرکت
کوک:اینم همینجوری واسه خودش میره دیگه دو دقیقه وایمیستاد باهم میرفتیم (زیر لب)
مامان :چیزی گفتی
کوک:نه راستی یونا ام رفته شرکت
مامان:نه تو اتاقشه کوک من فردا میرم با یکی از دوستام چند ماهی سفر (مامان لوناوسونا با مامان کوک وته دوستن)
کوک :باشه
کوک رفت سمت اتاق یونا در و باز کرد
کوک:بلند شو بریم شرکت چرا عین خرس میخوابی
یونا :بلد نیستی در بزنی ساکت باش حوصله ندارم امروز نمیام
کوک:تنبل خانو اصلا نیا می یای هم کمکی نمیکنی نیا ب چپم بعد فرار کرد تا با دمپایی یونا چلاق نشه
یونا :پسره ی........(قابل پخش نیست)
کوک سوار ماشین شد بعد رفت شرکت
کوک ویو
رسیدم شرکت رفتم اتاقم به منشیم گفتم بره به تهیونگ بگه بیاد اتاقم
ویو تهیونگ
صبح زود بیدار شدم رفتم دوش گرفتم دیدم همه خوابن لباس پوشیدم رفتم شرکت چهل دقیقه ای میشد تو اتاقمم بودم که
تق تق(صدای در😑)
ته: بیا داخل
منشی کوک: ببخشید آقای جئون گفتن برید اتاقشون
ته:اه خوبه ازش بزرگترم دوتامونم مدیریم خو تو را هش میومد اتاقم (زیر لب)
منشی کوک:ببخشید رییس چیزی گفتید
ته :نه برو الان خودم میام
منشی کوک:چشم بعد رفت
تهیونگ ویو
بلند شدم رفتم سمت اتاقش بدون اینکه در بزنم رفتم تو اتاقش
ته:ها چته بنال
کوک:در زدن بلد نیستی
ته:نه
کوک:هوفف صبح وایمیستادی باهم میومدیم شرکت
ته :همین
کوک:اره
ته :یعنی به خاطر همین منو کشوندی اینجا چون من زود بیدار شدم جنابعالی خواب بودی بیدارت نکردم چون یه دعوای مفصل داشتیم
کوک:نه خیر عین آدم بیدارم میکردی
ته :من تو رو میشناسم بیدارت میکردم سگ میشدی
کوک :نه خی......
ته :راستی قرار بود با شرکت کیم قرار داد ببندیم
کوک :شرکت کیم؟ کی امروز
ته:نه فردا
کوک:
۶.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.