maybe love
مرد با عصبانیت غرید
_آخرین بارت باشه که روتو ازم بر میگردونی
پسرک یکم فکر کرد با خودش گفت چرا باید ساکت بمونه؟چرا باید از زورو بترسه و با تحکم گفت
+اگه یکبار دیگه بر گردونم چی میشه؟میکشیم؟
_انگار زیاد بیرون از عمارت موندی هوا برت داشته بچه
+میخوام بدونم میخوای چیکارم کنی
با به صدا در اومدن در جر و بحث هاشون تموم شد لوفی نگاهش به در افتاد اون اون...برادرش بود؟زنده بود؟ولی لوفی خودش دیده بود...خودش کشته شدن برادرش و دیده بود نکنه لوفی ام مرده بود شاید داشت توی یه دنیای دیگه برادرش و ملاقات میکرد؟لوفی توی فکر بود که با صدای بلند زورو رشته افکارش پاره شد
_گمشو بیرون.....نمیبینی دوتا آدم دارن حرف میزنن؟؟؟(داد)
اِیس قهقهه ای زد و گفت
#زود جوش میاری
اِیس با همون خنده همیشگیش رفت بیرون و در و بست لوفی میخواست بلند شه که زورو گرفتش و گفت
_اگه یه قدم دیگه تکون بخوری اینبار واقعا میکشمش
+ت تو ...چطوری ا اون زندس؟
_چون هنوز نفس میکشه
+ت تو مگه....اونو ن نکشتی؟
_نه
+م من خودم دیدم..... دیدم که.... اون کشتی
#انیمه#سناریو#وانشات
_آخرین بارت باشه که روتو ازم بر میگردونی
پسرک یکم فکر کرد با خودش گفت چرا باید ساکت بمونه؟چرا باید از زورو بترسه و با تحکم گفت
+اگه یکبار دیگه بر گردونم چی میشه؟میکشیم؟
_انگار زیاد بیرون از عمارت موندی هوا برت داشته بچه
+میخوام بدونم میخوای چیکارم کنی
با به صدا در اومدن در جر و بحث هاشون تموم شد لوفی نگاهش به در افتاد اون اون...برادرش بود؟زنده بود؟ولی لوفی خودش دیده بود...خودش کشته شدن برادرش و دیده بود نکنه لوفی ام مرده بود شاید داشت توی یه دنیای دیگه برادرش و ملاقات میکرد؟لوفی توی فکر بود که با صدای بلند زورو رشته افکارش پاره شد
_گمشو بیرون.....نمیبینی دوتا آدم دارن حرف میزنن؟؟؟(داد)
اِیس قهقهه ای زد و گفت
#زود جوش میاری
اِیس با همون خنده همیشگیش رفت بیرون و در و بست لوفی میخواست بلند شه که زورو گرفتش و گفت
_اگه یه قدم دیگه تکون بخوری اینبار واقعا میکشمش
+ت تو ...چطوری ا اون زندس؟
_چون هنوز نفس میکشه
+ت تو مگه....اونو ن نکشتی؟
_نه
+م من خودم دیدم..... دیدم که.... اون کشتی
#انیمه#سناریو#وانشات
۴۵۷
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.