:///
گایز من اون فیک جیمین ک وسط جرعت حقیقت بود رو پارت بعدیش رو نزاشتم یعنی یادم رفت اين پارت پارتی هست ک میا از ا.ت میپرسه جرعت یا حقیقت امیدوارم منظورم رو فهمیده باشید چون خودمم نفهمیدم چی گفتم:||
بریم برای شروع....
میا:(خنده شیطانی)
میا:جرعت یا حقیقت؟!
ا.ت:امممم جرعت انتخاب موکونم:/
میا:خب خب ا.ت خانوم جرعت(خنده شیطانی)
ا.ت:یا پشم های عیسی مسیح آقا من جرعت نمیخواممم حقیقت
میا:متاسفم ولی دیگ نمتونی حرفت رو پس بگیری
ا.ت:یا امام زاده های درحال ساخت.....خُ بگو!!!!!
میا:اهم اهم باید بری بکهوشی رو ببوسی(ها چیه میخواستی بگم بره جیمین رو ببوسه نه دادچ هنو خیلیییی مونده:///)
ا.ت:هه خب مگ اين چیه بلند شدم و رفتم پیش بکهوشی و از لپ بوسش کردم و نشستم سر جام...بفرما اینم بوس
ی نگا ب میا کردم ک داشت ب پوکر ترین حالت ممکن نگام میکرد.....
میا:من نمیدونم چجوری با اين خنگی تو باهات دوست شدم.....آخه عنترررر خانوم من گفتم لب نه لوپپپپ پاشو ببینم
ا.ت:با حرف میا برق از سرم پرید...
ا.ت:یااااا بکش بیرون باباااااا
میا:یک من نکردم توت..... دو من بابات نیستم ک بهم میگی بابا پاشو زوددددد
ا.ت:خیلییییی خری یعنی خر تر از توریست....خر از تو دیده شده خرررر....
میا:باش فهمیدم حالا پاشو
ا.ت:میدونستم اين ول کن نیست پس با دست و پای لرزون و تپ های قرمز شده ب سمت بکهوشی رفتم ی نگا بهش کردم ک اونم دست کمی از من نداشت سریع ی بوسه کوتاه رو لبش گذاشتم و با دو ب سمت جام رفتم ک صداي هوووووو بچه ها بلند شد
پرش زمانی
ا.ت:
چشام داشت از خواب میرفت دیگ نمیتونستم بازی کنم پس زبون باز کردم و گفتم
ا.ت"بچه ها من خستم میرم بخوابم شب بخیر
از جام بلند شدم و ب سمت چادر رفتم وقتی سرم رو روی بالشت گذاشتم خوابم برد......
بریم برای شروع....
میا:(خنده شیطانی)
میا:جرعت یا حقیقت؟!
ا.ت:امممم جرعت انتخاب موکونم:/
میا:خب خب ا.ت خانوم جرعت(خنده شیطانی)
ا.ت:یا پشم های عیسی مسیح آقا من جرعت نمیخواممم حقیقت
میا:متاسفم ولی دیگ نمتونی حرفت رو پس بگیری
ا.ت:یا امام زاده های درحال ساخت.....خُ بگو!!!!!
میا:اهم اهم باید بری بکهوشی رو ببوسی(ها چیه میخواستی بگم بره جیمین رو ببوسه نه دادچ هنو خیلیییی مونده:///)
ا.ت:هه خب مگ اين چیه بلند شدم و رفتم پیش بکهوشی و از لپ بوسش کردم و نشستم سر جام...بفرما اینم بوس
ی نگا ب میا کردم ک داشت ب پوکر ترین حالت ممکن نگام میکرد.....
میا:من نمیدونم چجوری با اين خنگی تو باهات دوست شدم.....آخه عنترررر خانوم من گفتم لب نه لوپپپپ پاشو ببینم
ا.ت:با حرف میا برق از سرم پرید...
ا.ت:یااااا بکش بیرون باباااااا
میا:یک من نکردم توت..... دو من بابات نیستم ک بهم میگی بابا پاشو زوددددد
ا.ت:خیلییییی خری یعنی خر تر از توریست....خر از تو دیده شده خرررر....
میا:باش فهمیدم حالا پاشو
ا.ت:میدونستم اين ول کن نیست پس با دست و پای لرزون و تپ های قرمز شده ب سمت بکهوشی رفتم ی نگا بهش کردم ک اونم دست کمی از من نداشت سریع ی بوسه کوتاه رو لبش گذاشتم و با دو ب سمت جام رفتم ک صداي هوووووو بچه ها بلند شد
پرش زمانی
ا.ت:
چشام داشت از خواب میرفت دیگ نمیتونستم بازی کنم پس زبون باز کردم و گفتم
ا.ت"بچه ها من خستم میرم بخوابم شب بخیر
از جام بلند شدم و ب سمت چادر رفتم وقتی سرم رو روی بالشت گذاشتم خوابم برد......
۱۰.۰k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.