𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۱۸
( عشق دشوار پارت ۱۸ )
باشه پس من میرم تو هم زود آماده شو بیا پایین تا صبحونه بخوریم (لبخند)
_باشه الان میام
از اتاق خارج شدم به سمت پله ها رفتم نمیدونم چرا قلبم خیلی تند تند میزد به طوری که کم مونده بود سینم رو بشکافه و بیاد بیرون
+وایی خدا من چم شده
+به خودت بیا جینا
+اوففف
رفتم و پشت میز نشستم منتظر بودم که بیاد بعد شروع کنم چیزی نکشید و ۵ دقیقه ای اومد نشست پشت میز و شروع کردیم به خوردن صبحانه
_کجا میری
+هم برم یکم بدوم هم پیاده روی کنم
_تو این وضیعت
+مگه وضیعت چشه
_همین دیروز دزدیده بودنت
+نترس اتفاقی نمیفته
_تنهایی نمیشه
+پس با کی برم
_من هم میام
+نه بابا نمیخواد خودتو درگیر کنی الان خودت کار داری
_ نه ندارم
+پس الان میخوای همراه من بیای پیاده روی مگه نه
_اره دقیقا
+باشه پس اوکی
_تو صبحونه رو بخور من برم لباسام رو عوض کنم بیام
+باشه
چیزی نگفت و رفت تو اتاقش منم چون دیقه سیر شده بودم برا همین از سر میز بلند شدم و رفتم تو اتاقم و یکم با گوشیم ور رفتم که صدای تکه در اومد و تهیونگ از در وارد شد
_نمیخوای بیای
+چرا من آماده بریم
_با هم از خونه اومدیم بیرون و با هم قدم میزدیم چند دقیقه ای که گذشت حرفی بینمون رد و بدل نشد تا اینکه تهیونگ سر بحث رو باز کرد
_تو نگفتی که چرا رفته بودی پاریس و اونجا زندگی میکردی
+خب وقتی منو جیمین کوچک بودیم حدودا ۱۱ یا ۱۲ سالم بود که مامان و بابام از هم طلاق گرفتن و مامانم منو به عنوان مهریش برداشت و رفتیم پاریس تموم این سالا منو جیمین دور از هم زندگی میکردیم و این برامون خوش آیند نبود بعد که از اونجا فارق و تحصیل شدم تصمیم گرفتم برگردم کره از اونجا به بعدش رو هم که میدونی
_میتونم بپرسم مدرک تو چیه
+من تو پاریس طراحی لباس میخوندم
_اهوم خوبه
(دو روز بعد)
الان دو روزه که اینجام و نرفتم بیرون برا همین حوصلم سرفه بود و روی مبل نشسته بودم که دیدم یونا زنگ میزنه (علامت یونا ٪ )
٪سلام عزیزم
+سلام عشقم
٪چطوری خوبی
+من خوبم تو خوبی
٪منم خوبم
+خدا رو شکر
٪فردا قراره با می سو بریم پارک آبی تو هم میای
+وایی معلومه چند روز رو موندم خونه حوصلم پوکید
٪پس حله دیگه میلی
+اره حله میام
٪پس فردا ساعت ۶ بعد از ظهر آماده باش میام دنبالت
+یه لحظه وایسا
٪ها چیشده
+من تو خونه قبلی نیستم ها
٪پس کجایی
+قضیش مفصله بعدن تعریف میکنم
٪پس آدرسو بفرست فردا بیام دنبالت
+باشه
٪مایو هم یادت نره
+نگران نباش میارم
گوشی رو قط کردم و از خوشحالی یه جیغی زدم آخه خیلی وقت بود دخترا رو ندیده بودم و وقت نگذرونده بودم برا همین ذوق زده شده بودم داشتم خوشحالیم رو میکردم که یادم اومد من مایو ندارم برا همین باید بخرم رفتم
شرطا : ۲۰ تا لایک ❤ و ۲۰ تا کامنت 🗨
باشه پس من میرم تو هم زود آماده شو بیا پایین تا صبحونه بخوریم (لبخند)
_باشه الان میام
از اتاق خارج شدم به سمت پله ها رفتم نمیدونم چرا قلبم خیلی تند تند میزد به طوری که کم مونده بود سینم رو بشکافه و بیاد بیرون
+وایی خدا من چم شده
+به خودت بیا جینا
+اوففف
رفتم و پشت میز نشستم منتظر بودم که بیاد بعد شروع کنم چیزی نکشید و ۵ دقیقه ای اومد نشست پشت میز و شروع کردیم به خوردن صبحانه
_کجا میری
+هم برم یکم بدوم هم پیاده روی کنم
_تو این وضیعت
+مگه وضیعت چشه
_همین دیروز دزدیده بودنت
+نترس اتفاقی نمیفته
_تنهایی نمیشه
+پس با کی برم
_من هم میام
+نه بابا نمیخواد خودتو درگیر کنی الان خودت کار داری
_ نه ندارم
+پس الان میخوای همراه من بیای پیاده روی مگه نه
_اره دقیقا
+باشه پس اوکی
_تو صبحونه رو بخور من برم لباسام رو عوض کنم بیام
+باشه
چیزی نگفت و رفت تو اتاقش منم چون دیقه سیر شده بودم برا همین از سر میز بلند شدم و رفتم تو اتاقم و یکم با گوشیم ور رفتم که صدای تکه در اومد و تهیونگ از در وارد شد
_نمیخوای بیای
+چرا من آماده بریم
_با هم از خونه اومدیم بیرون و با هم قدم میزدیم چند دقیقه ای که گذشت حرفی بینمون رد و بدل نشد تا اینکه تهیونگ سر بحث رو باز کرد
_تو نگفتی که چرا رفته بودی پاریس و اونجا زندگی میکردی
+خب وقتی منو جیمین کوچک بودیم حدودا ۱۱ یا ۱۲ سالم بود که مامان و بابام از هم طلاق گرفتن و مامانم منو به عنوان مهریش برداشت و رفتیم پاریس تموم این سالا منو جیمین دور از هم زندگی میکردیم و این برامون خوش آیند نبود بعد که از اونجا فارق و تحصیل شدم تصمیم گرفتم برگردم کره از اونجا به بعدش رو هم که میدونی
_میتونم بپرسم مدرک تو چیه
+من تو پاریس طراحی لباس میخوندم
_اهوم خوبه
(دو روز بعد)
الان دو روزه که اینجام و نرفتم بیرون برا همین حوصلم سرفه بود و روی مبل نشسته بودم که دیدم یونا زنگ میزنه (علامت یونا ٪ )
٪سلام عزیزم
+سلام عشقم
٪چطوری خوبی
+من خوبم تو خوبی
٪منم خوبم
+خدا رو شکر
٪فردا قراره با می سو بریم پارک آبی تو هم میای
+وایی معلومه چند روز رو موندم خونه حوصلم پوکید
٪پس حله دیگه میلی
+اره حله میام
٪پس فردا ساعت ۶ بعد از ظهر آماده باش میام دنبالت
+یه لحظه وایسا
٪ها چیشده
+من تو خونه قبلی نیستم ها
٪پس کجایی
+قضیش مفصله بعدن تعریف میکنم
٪پس آدرسو بفرست فردا بیام دنبالت
+باشه
٪مایو هم یادت نره
+نگران نباش میارم
گوشی رو قط کردم و از خوشحالی یه جیغی زدم آخه خیلی وقت بود دخترا رو ندیده بودم و وقت نگذرونده بودم برا همین ذوق زده شده بودم داشتم خوشحالیم رو میکردم که یادم اومد من مایو ندارم برا همین باید بخرم رفتم
شرطا : ۲۰ تا لایک ❤ و ۲۰ تا کامنت 🗨
۱۷.۷k
۱۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.