عشق ناگهانی p:10
ا/ت: اومدم
ا/ت: مامان ما رفتیم
م ا/ت: باشه عزیزم مراقب خودتون باشین
ا/ت: چشم
م ا/ت: کوک دخترم دست تو مراقبش باش
کوک: چشم خاله فعلا با اجازه
توی ماشین:
ا/ت: میگم کوک
کوک: جانم
ا/ت: چرا با دختر خالم سرد رفتار کردی ؟ دختر خوبیه
کوک: دوس ندارم بهجز تو به کسی توجه کنم
ا/ت: (خنده)
کوک: رسیدیم
ا/ت: باشه
ویو کوک:
لباس عروس و اینا خریدیم بعد حلقه انتخاب کردم توی این مدت حواسم به ا/ت بود خیلی زیبا و هات وبامزه بود هر لحظه بیشتر عاشقش میشدم .
توی افکار خودم بودم که ا/ت صدام زد
ا/ت: جونگکوک...کوک...کوکی (داد)
کوک:ها بله
ا/ت: حواست کجاس ؟ (خنده)
کوک: حواسم عاا پیش خوشگلی توعه (خنده)
ا/ت: مامانم زنگ زد گفت که دیگه برگردیم بعد ما مهمون داریم مامانم تنهاس
کوک: خیلی خب باشه بریم
.
.
.
کوک: رسیدیم کوچولو
ا/ت: مرسی خدافظ
کوک: همین؟
ا/ت: مرسی خدافظ(بغلش میکنه)
کوک: خب حال برو خدافظ
م ا/ت: سلام بدو بابا اینا اومدن
ا/ت: واای
ا/ت: سلام
همه : سلام
چند روز بعد
ویو تهیونگ: امروز روز عروسیه ا/ت و کوک بود قرار شد عروسی توی عمارت جونگکوک اینا باشه
تهیونگ: ا/ت حاضری کوک پایینه من رفتم ها
ا/ت: اره اومدم
تهیونگ: خوشکل شدی ا/تم (بغض)
ا/ت: مرسی داداشی چرا بغض کردی منم گریم میگیره هاا
تهیونگ: تو همون ا/ت کوچولو هستی که الان دارم ازدواج میکنه؟
ا/ت: داداش (بغض)
تهیونگ: خیلی خب باشه ببخشید بیا بغلم (بغلش میکنه و بی صدا اشک میریزه)
کوک: ا/ت خانوم(خوشحال)
ا/ت: سلام کوکی
کوک: چه زیبا تر شدی کوچولو دقیقا مثل فرشته ها
ا/ت: توام خیلی جذاب شدی
تهیونگ: من میرم
کوک: باشه
ا/ت: ما هم بریم
کوک:وایسا
ا/ت: چیه
کوک ل*باشو روی ل*بای ا/ت میزاره و بوسه ای طولانی میکنه
ا/ت: کوک ولم کن میکاپم خراب شد ((کیوت)
ا/ت: مامان ما رفتیم
م ا/ت: باشه عزیزم مراقب خودتون باشین
ا/ت: چشم
م ا/ت: کوک دخترم دست تو مراقبش باش
کوک: چشم خاله فعلا با اجازه
توی ماشین:
ا/ت: میگم کوک
کوک: جانم
ا/ت: چرا با دختر خالم سرد رفتار کردی ؟ دختر خوبیه
کوک: دوس ندارم بهجز تو به کسی توجه کنم
ا/ت: (خنده)
کوک: رسیدیم
ا/ت: باشه
ویو کوک:
لباس عروس و اینا خریدیم بعد حلقه انتخاب کردم توی این مدت حواسم به ا/ت بود خیلی زیبا و هات وبامزه بود هر لحظه بیشتر عاشقش میشدم .
توی افکار خودم بودم که ا/ت صدام زد
ا/ت: جونگکوک...کوک...کوکی (داد)
کوک:ها بله
ا/ت: حواست کجاس ؟ (خنده)
کوک: حواسم عاا پیش خوشگلی توعه (خنده)
ا/ت: مامانم زنگ زد گفت که دیگه برگردیم بعد ما مهمون داریم مامانم تنهاس
کوک: خیلی خب باشه بریم
.
.
.
کوک: رسیدیم کوچولو
ا/ت: مرسی خدافظ
کوک: همین؟
ا/ت: مرسی خدافظ(بغلش میکنه)
کوک: خب حال برو خدافظ
م ا/ت: سلام بدو بابا اینا اومدن
ا/ت: واای
ا/ت: سلام
همه : سلام
چند روز بعد
ویو تهیونگ: امروز روز عروسیه ا/ت و کوک بود قرار شد عروسی توی عمارت جونگکوک اینا باشه
تهیونگ: ا/ت حاضری کوک پایینه من رفتم ها
ا/ت: اره اومدم
تهیونگ: خوشکل شدی ا/تم (بغض)
ا/ت: مرسی داداشی چرا بغض کردی منم گریم میگیره هاا
تهیونگ: تو همون ا/ت کوچولو هستی که الان دارم ازدواج میکنه؟
ا/ت: داداش (بغض)
تهیونگ: خیلی خب باشه ببخشید بیا بغلم (بغلش میکنه و بی صدا اشک میریزه)
کوک: ا/ت خانوم(خوشحال)
ا/ت: سلام کوکی
کوک: چه زیبا تر شدی کوچولو دقیقا مثل فرشته ها
ا/ت: توام خیلی جذاب شدی
تهیونگ: من میرم
کوک: باشه
ا/ت: ما هم بریم
کوک:وایسا
ا/ت: چیه
کوک ل*باشو روی ل*بای ا/ت میزاره و بوسه ای طولانی میکنه
ا/ت: کوک ولم کن میکاپم خراب شد ((کیوت)
۷۲۱
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.