گاهی نمیشه که نمیشه
گاهی نمیشه که نمیشه
گاهی میری میری آخرش میرسی ته یه بن بست
گاهی دلت رو میدی
گاهی دلت می لرزه
گاهی اونقد دلت برای یه ادم میلرزه که دوست داری براش بمیری
ولی میبینی اون آدم همه چیزش دروغ بود همه چیزش
تو یه ته سیگاری هستی وسط یه چله زمستون تو خیابون های سرد شهر
که فقط تا رسیدن به خونش تو رو پک میزنه بعدش میری تو همون خیابون سرد
یخ میزنی و دود میشی
گاهی میری میری آخرش میرسی ته یه بن بست
گاهی دلت رو میدی
گاهی دلت می لرزه
گاهی اونقد دلت برای یه ادم میلرزه که دوست داری براش بمیری
ولی میبینی اون آدم همه چیزش دروغ بود همه چیزش
تو یه ته سیگاری هستی وسط یه چله زمستون تو خیابون های سرد شهر
که فقط تا رسیدن به خونش تو رو پک میزنه بعدش میری تو همون خیابون سرد
یخ میزنی و دود میشی
۱۱.۰k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳