وقتی رل صمیمی ترین رفیقت بود...
•پارت اول•
لی ا/ت: (علامت +) (سن ۲۰)
جونگ کوک: (علامت _) (سن ۲۵)
دو یونجی: (علامت ×) (سن ۲۳)
جیهوپ: (علامت ÷) (سن ۲۶)
شروع داستان:
ویو ا/ت
بیکار نشسته بودم تا گوشیم زنگ خورد
جیهوپ بود و گفت میخوایم با جونگ کوک و یونجی بریم بیرون
حاضر شدم واییی این خانم زیبا کیه تو اینه 😌
•
•
•
÷ سلااام (مثل همیشه شاد)
_ سلام (لبخند) (دست دادن)
× سلام (لبخند) (دست دادن)
لبخند زدم و اروم سر تکون دادم
نشستیم و گرم صحبت شدیم که از طرف جونگ کوک نگاه های سنگینی رو خودم حس کردم ولی من اصلا نگاه نکردم و همه حواسم دادم به جیهوپ
÷ اوممم عزیزم...ما دیگه بریم
تا خواستم جواب بدم یونجی گفت: چقدر زود (ناراحت)
÷ ن...
× بریم دریا...الان شب مزه میده (لبخند گشاد)
لبخند زدم و گفتم: اوهوم
÷ باشه
•
•
•
÷ من میرم ی نوشیدنی چیزی بگیرم
× منم میام
از صدای موج ها لذت میبردم که جونگ کوک گفت: ...
لی ا/ت: (علامت +) (سن ۲۰)
جونگ کوک: (علامت _) (سن ۲۵)
دو یونجی: (علامت ×) (سن ۲۳)
جیهوپ: (علامت ÷) (سن ۲۶)
شروع داستان:
ویو ا/ت
بیکار نشسته بودم تا گوشیم زنگ خورد
جیهوپ بود و گفت میخوایم با جونگ کوک و یونجی بریم بیرون
حاضر شدم واییی این خانم زیبا کیه تو اینه 😌
•
•
•
÷ سلااام (مثل همیشه شاد)
_ سلام (لبخند) (دست دادن)
× سلام (لبخند) (دست دادن)
لبخند زدم و اروم سر تکون دادم
نشستیم و گرم صحبت شدیم که از طرف جونگ کوک نگاه های سنگینی رو خودم حس کردم ولی من اصلا نگاه نکردم و همه حواسم دادم به جیهوپ
÷ اوممم عزیزم...ما دیگه بریم
تا خواستم جواب بدم یونجی گفت: چقدر زود (ناراحت)
÷ ن...
× بریم دریا...الان شب مزه میده (لبخند گشاد)
لبخند زدم و گفتم: اوهوم
÷ باشه
•
•
•
÷ من میرم ی نوشیدنی چیزی بگیرم
× منم میام
از صدای موج ها لذت میبردم که جونگ کوک گفت: ...
۱.۳k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.