پارت ۳
ته ویو
ایوللللللللل بازم دیگه به گراشیشمممممممم کار ندارهههه جیغغغغغغغغغغغغغ
کوک : نه مشکلی ندارم اگه پرنس مشکلی نداشته باشه
ته : نه من مشکلی ندارم آقای جئون
کوک : از رسمی بودن بدم میاد بهم بگو کوک یا جونگ کوک خودم با کوک راحت نرم
ته : باشه کوک توهم منو تهیونگ صدا کن
کوک : باشه تهیونگ
م.ت : خوب پس همین صلح کردیم یونا عزیزم وصایلات رو جمع کن
یونا : وسایلم جمع خانوم کیم پ.ت : پس تموم بادیگاردااااا
ب.گ : بله قربان
پ.ت: وسایل تهیونگ رو بیارید
ب.گ: بله قربان
خب بادیگاردا وسایل ته رو اردن و اونا رو بردن اتاق کوک
خب تو این مدت خانواده ی ته با یونا رفتن و کوک و ته هم با هم صمیمی شدن
کوک : اهههههخ دارم میبازممممممممممم
ته: به من میبازی
کوک : خخخخخ دیدی بردم
ته : چی شددددد
بله اونا داشتن گیم میزدن
کوک : خوب بیا بریم بخوابیم
ته : باشه
اونا رفتن تو اتاق
ته : چییییییی چرا تختت دو نفرست یعنی من باید پیشت بخوابم
کوک : اره دیگه
ته : ب..ب..باشه 😳😳😳
کوک و ته رفتن دراز کشیدن
ته ویو
کم کم داشت خوابم میبرد که حس کردم دوتا دست عضله ای از پشت بقلم کرد و سرش رو وارد گردنم کرد متوجه شدم کوکه خیلی ذوق کردم ولی نشون ندادم
برگشتم سمتش دیدم خوابه خیلی آروم موهاش رو ناز کردممممم وایییییی چنگنه نرمهههههههه
خدا این پسر هم کیوته هم هاتتتتتت
ایوللللللللل بازم دیگه به گراشیشمممممممم کار ندارهههه جیغغغغغغغغغغغغغ
کوک : نه مشکلی ندارم اگه پرنس مشکلی نداشته باشه
ته : نه من مشکلی ندارم آقای جئون
کوک : از رسمی بودن بدم میاد بهم بگو کوک یا جونگ کوک خودم با کوک راحت نرم
ته : باشه کوک توهم منو تهیونگ صدا کن
کوک : باشه تهیونگ
م.ت : خوب پس همین صلح کردیم یونا عزیزم وصایلات رو جمع کن
یونا : وسایلم جمع خانوم کیم پ.ت : پس تموم بادیگاردااااا
ب.گ : بله قربان
پ.ت: وسایل تهیونگ رو بیارید
ب.گ: بله قربان
خب بادیگاردا وسایل ته رو اردن و اونا رو بردن اتاق کوک
خب تو این مدت خانواده ی ته با یونا رفتن و کوک و ته هم با هم صمیمی شدن
کوک : اهههههخ دارم میبازممممممممممم
ته: به من میبازی
کوک : خخخخخ دیدی بردم
ته : چی شددددد
بله اونا داشتن گیم میزدن
کوک : خوب بیا بریم بخوابیم
ته : باشه
اونا رفتن تو اتاق
ته : چییییییی چرا تختت دو نفرست یعنی من باید پیشت بخوابم
کوک : اره دیگه
ته : ب..ب..باشه 😳😳😳
کوک و ته رفتن دراز کشیدن
ته ویو
کم کم داشت خوابم میبرد که حس کردم دوتا دست عضله ای از پشت بقلم کرد و سرش رو وارد گردنم کرد متوجه شدم کوکه خیلی ذوق کردم ولی نشون ندادم
برگشتم سمتش دیدم خوابه خیلی آروم موهاش رو ناز کردممممم وایییییی چنگنه نرمهههههههه
خدا این پسر هم کیوته هم هاتتتتتت
۶.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.