فرشته نجات (پارت یک )
فرشته نجات (پارت یک )
«شوگا:۲۷سال شوگا رعیس یکی از بزرگ ترین شرکت های تبلیغاتی شوگا مردی آروم و خونسرد و سرد و جدی مخصوصا تو کارش»
«ا/ت :۲۵سال منشی شخصی شوگا ا/ت دختری آروم و ساکت و مهربون »
«از اون جایی که خیلی عجول هستم سریع رمان بعد شروع کردم 😁»
«علامت ا/ت ~علامت شوگا-علامت غریبه ها =»
————————————————————————————
«ویو ا/ت ….»
(چیه تغییر کرد !؟هیچی اون عوضی هنوزم به عوضی خیانتکار !تعداد بار های که مچشو موقع خیانت گرفتم از دستم در رفت اونم همیشه با جواب های غیر منطقی احمقان منو قانع میکن منم مثل به احمق باور میکنم اخه چیکار میتونم بکنم وقتی آنقدر دوستش دارم که سعی میکنم خودمو قانع کنم دیگه حالم دار از همه بهم میخوره دیگه حتا ریکشن خاصتی هم نشونه نمیدم اخه دیگه عادت کردم آنقدر این عوضی بازی هاشو دیدم اگه منو دوست ندار فقط میتونه باهام بهم بزن الان دیگه واقعا برام مهم نیست میخواد باهام باش یا نه قبلا به پاش میوفتادم ولم کن فکر میکردم قرار مثل یع فرشته نجاتم بد اما اشتباه میکردم شایدم میدونستم یه شیطانی پیش نیست اما قبول نمیکردم اما الان دیگه برام حتا حکم یه انسانم ندار الان حتا به عنوان یه انسانم نمیبینمش چه برسه به شیطان با فرشته فقط میخوام زودتر تمومش کن ایندفعه دیگه واقعا میخوام تمومش کنم )
~بهت خوش میگذر سوهو !؟(نیشخند)
«سوهو با شنیدن صدا سری سرش برگردونند »
=ا..ا..ا/ت ..تو..تو اینحا چیکار میکنی ؟!
~اره ا/ت !به نظرت عجیب بیام خونم !؟هر چیزی از توی عوضی انتظار داشتم اما انتظار داشتم حداقل این کثافت بازیت رو اینجا نیاری این هم جا حتما باید میومدی خونه من باید این جا رو همه مثل خودت تبدیل به یه اشغال میکرد جوری که وقتی میبینمت میخوام بالا بیارم !عالی شد حالا خونم رو هم باید عوض کنم (خونسرد )
=ا/ت…ا..اصلا اینجوری که فکر میکنی نیست من….
=میدونم میدونم داشتی کمک میکردی سُس کنار لباش پاک کن یا شایدم کمکش میکرد لباسش درست کن کدوم !؟ بسه دیگه این بهونه های چرت برای من نیار کور که نیستم دیدم بوسیدیش !درست به زمانی آنقدر احمق بودم که به چشمام هم عتماد نمیکردم اما الان مثل قبلا نیست الان حتا اسمتم باعث میشه بالا بیارم !الان خودت اون ه*ر*زه کنارتم از خونه من گمشین بیرون وگرنه به پلیس زنگ میزن !
=ا..ا/ت خواهش…
=سوهو بسه همینطور سرم درد میکنه تو دیگه بیخیال شو الان اکه تا چند دقیقه دیگه نری بیرون به بد ترین خجالت اور ترین شما ممکنه پرتت میکنم بیرون !
«سوهو و دختر کنارش سریع از خونه خارج شدن ا/ت خودش رو مبل ولو کرد دستش گذاشت رو سرش چشماشو بست از وقتی با سوهو آشنا شد بود همشه همین وضع بود ا/ت همشه سر درد داشت بعضی وقتا انقدر گریه میکر مه چشماش درد میگرفتن اما الان انگار اشکش خشک شد بود حتا یه قطر اشکم نمیریخت حداقل الان دیگه از شر اون بلایی زندگیش راحت شد بود بخاطر این که نمیتونست روی کار بخاطر اون مرد عوضی تمرکز کن اخراج شد بود اما حالا باید بخاطر خودشم که شد کار پیدا میکرد سرش کرم میکرد سایت های کاریابی گشت اما هیچی پیدا نکرد دیگه داشت نامید میشد که با آگهی استخدام شرکت بلک لیبل (چیزی به ذهنم نرسید یه اسم چرت گذاشتم 😂)روبه رو شد یه لحضه از خوشحالی چشماش برق زد انگار بلخر قرار همیچی درست بشه صبح شد و ا/ت برای مصاحبه اماد شد رفت به سمت شرکت وقتی وارد شد دید کلی ادم برای مصاحبه اومدن ا/ت با خودش فکر کرد بین این هم ادم که چند سال سابق کار دارن و کلی استعداد دارن شاید یع درصد امکان داشتن باش قبول بشه ا/ت تقریبا نامید شد بود »
«شوگا:۲۷سال شوگا رعیس یکی از بزرگ ترین شرکت های تبلیغاتی شوگا مردی آروم و خونسرد و سرد و جدی مخصوصا تو کارش»
«ا/ت :۲۵سال منشی شخصی شوگا ا/ت دختری آروم و ساکت و مهربون »
«از اون جایی که خیلی عجول هستم سریع رمان بعد شروع کردم 😁»
«علامت ا/ت ~علامت شوگا-علامت غریبه ها =»
————————————————————————————
«ویو ا/ت ….»
(چیه تغییر کرد !؟هیچی اون عوضی هنوزم به عوضی خیانتکار !تعداد بار های که مچشو موقع خیانت گرفتم از دستم در رفت اونم همیشه با جواب های غیر منطقی احمقان منو قانع میکن منم مثل به احمق باور میکنم اخه چیکار میتونم بکنم وقتی آنقدر دوستش دارم که سعی میکنم خودمو قانع کنم دیگه حالم دار از همه بهم میخوره دیگه حتا ریکشن خاصتی هم نشونه نمیدم اخه دیگه عادت کردم آنقدر این عوضی بازی هاشو دیدم اگه منو دوست ندار فقط میتونه باهام بهم بزن الان دیگه واقعا برام مهم نیست میخواد باهام باش یا نه قبلا به پاش میوفتادم ولم کن فکر میکردم قرار مثل یع فرشته نجاتم بد اما اشتباه میکردم شایدم میدونستم یه شیطانی پیش نیست اما قبول نمیکردم اما الان دیگه برام حتا حکم یه انسانم ندار الان حتا به عنوان یه انسانم نمیبینمش چه برسه به شیطان با فرشته فقط میخوام زودتر تمومش کن ایندفعه دیگه واقعا میخوام تمومش کنم )
~بهت خوش میگذر سوهو !؟(نیشخند)
«سوهو با شنیدن صدا سری سرش برگردونند »
=ا..ا..ا/ت ..تو..تو اینحا چیکار میکنی ؟!
~اره ا/ت !به نظرت عجیب بیام خونم !؟هر چیزی از توی عوضی انتظار داشتم اما انتظار داشتم حداقل این کثافت بازیت رو اینجا نیاری این هم جا حتما باید میومدی خونه من باید این جا رو همه مثل خودت تبدیل به یه اشغال میکرد جوری که وقتی میبینمت میخوام بالا بیارم !عالی شد حالا خونم رو هم باید عوض کنم (خونسرد )
=ا/ت…ا..اصلا اینجوری که فکر میکنی نیست من….
=میدونم میدونم داشتی کمک میکردی سُس کنار لباش پاک کن یا شایدم کمکش میکرد لباسش درست کن کدوم !؟ بسه دیگه این بهونه های چرت برای من نیار کور که نیستم دیدم بوسیدیش !درست به زمانی آنقدر احمق بودم که به چشمام هم عتماد نمیکردم اما الان مثل قبلا نیست الان حتا اسمتم باعث میشه بالا بیارم !الان خودت اون ه*ر*زه کنارتم از خونه من گمشین بیرون وگرنه به پلیس زنگ میزن !
=ا..ا/ت خواهش…
=سوهو بسه همینطور سرم درد میکنه تو دیگه بیخیال شو الان اکه تا چند دقیقه دیگه نری بیرون به بد ترین خجالت اور ترین شما ممکنه پرتت میکنم بیرون !
«سوهو و دختر کنارش سریع از خونه خارج شدن ا/ت خودش رو مبل ولو کرد دستش گذاشت رو سرش چشماشو بست از وقتی با سوهو آشنا شد بود همشه همین وضع بود ا/ت همشه سر درد داشت بعضی وقتا انقدر گریه میکر مه چشماش درد میگرفتن اما الان انگار اشکش خشک شد بود حتا یه قطر اشکم نمیریخت حداقل الان دیگه از شر اون بلایی زندگیش راحت شد بود بخاطر این که نمیتونست روی کار بخاطر اون مرد عوضی تمرکز کن اخراج شد بود اما حالا باید بخاطر خودشم که شد کار پیدا میکرد سرش کرم میکرد سایت های کاریابی گشت اما هیچی پیدا نکرد دیگه داشت نامید میشد که با آگهی استخدام شرکت بلک لیبل (چیزی به ذهنم نرسید یه اسم چرت گذاشتم 😂)روبه رو شد یه لحضه از خوشحالی چشماش برق زد انگار بلخر قرار همیچی درست بشه صبح شد و ا/ت برای مصاحبه اماد شد رفت به سمت شرکت وقتی وارد شد دید کلی ادم برای مصاحبه اومدن ا/ت با خودش فکر کرد بین این هم ادم که چند سال سابق کار دارن و کلی استعداد دارن شاید یع درصد امکان داشتن باش قبول بشه ا/ت تقریبا نامید شد بود »
۱۰.۴k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.