چند پارتی
چند پارتی
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.....
پارت ۲
فلش بک به شب:
ا.ت ویو:
خب امشب قراره با جیمین حرف بزنم .اون از بیشتر چیزا خبر نداره.
و ممکنه لونا بیشتر اذیت بشه.
لونا ویو:
خب شاید تصمیمم تکراری باشه اما میخوام دوباره خودکشی کنم.خسته شدم از این اوضاع.
بابا همش بهم بی توجهی میکنه. من همین امشب این زندگی رو تموم میکنم...امشب...
جیمین ویو:
شب شده بود من رفتم توی اتاق که بخوابم.ا.ت هم اونجا بود.دزار کشیدم که ا.ت شروع کرد حرف زدن.
ا.ت: جیمین
جیمین:جان
ا.ت:باید راجب یه موضوعی باهات حرف بزنم...واجبه....
ا.ت:درباره ی لوناعه.
جیمین:اوووف.....باز چیشده( با بی حوصلگی)
ا.ت:.....ببین جیمین لونه تا حالا ۲بار خودکشی ناموفق داشته.
بخاطر بی توجهی های تو.
بخاطر تو توی مدرسه تمسخر میشه
چرا؟
چون فک میکنن تو پرد ناتنیش هستی.
چرا؟
چون تو باهاش خوب برخورد نمیکنی.
هر شب که من از جلوی در اتاق لونا رد میشم صدای گریه میاد.
چرا؟
بخاطر بی توجهی های تو .
بهتره این موضوع رو زودتر درستش کنی.چون ممکنه لونا دوباره بخواد.......خودکشی کنه.
جیمین ویو:
اصن یه لحضه قلبم گرفت با حرفایی که ا.ت زد.یعنی لونا هر روز داشته اینارو تحمل کنه؟
و من که پدرشم اینارو متوجه نشدم.هعی فردا با لونا حرف میزنم.
راوی:
اما جیمین نمیدونست چی در انتظارشه....
آیا اصلا فردایی وجود داره که لونا زنده باشه؟......
ببخشید اگه بد شد🙂🥺
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.....
پارت ۲
فلش بک به شب:
ا.ت ویو:
خب امشب قراره با جیمین حرف بزنم .اون از بیشتر چیزا خبر نداره.
و ممکنه لونا بیشتر اذیت بشه.
لونا ویو:
خب شاید تصمیمم تکراری باشه اما میخوام دوباره خودکشی کنم.خسته شدم از این اوضاع.
بابا همش بهم بی توجهی میکنه. من همین امشب این زندگی رو تموم میکنم...امشب...
جیمین ویو:
شب شده بود من رفتم توی اتاق که بخوابم.ا.ت هم اونجا بود.دزار کشیدم که ا.ت شروع کرد حرف زدن.
ا.ت: جیمین
جیمین:جان
ا.ت:باید راجب یه موضوعی باهات حرف بزنم...واجبه....
ا.ت:درباره ی لوناعه.
جیمین:اوووف.....باز چیشده( با بی حوصلگی)
ا.ت:.....ببین جیمین لونه تا حالا ۲بار خودکشی ناموفق داشته.
بخاطر بی توجهی های تو.
بخاطر تو توی مدرسه تمسخر میشه
چرا؟
چون فک میکنن تو پرد ناتنیش هستی.
چرا؟
چون تو باهاش خوب برخورد نمیکنی.
هر شب که من از جلوی در اتاق لونا رد میشم صدای گریه میاد.
چرا؟
بخاطر بی توجهی های تو .
بهتره این موضوع رو زودتر درستش کنی.چون ممکنه لونا دوباره بخواد.......خودکشی کنه.
جیمین ویو:
اصن یه لحضه قلبم گرفت با حرفایی که ا.ت زد.یعنی لونا هر روز داشته اینارو تحمل کنه؟
و من که پدرشم اینارو متوجه نشدم.هعی فردا با لونا حرف میزنم.
راوی:
اما جیمین نمیدونست چی در انتظارشه....
آیا اصلا فردایی وجود داره که لونا زنده باشه؟......
ببخشید اگه بد شد🙂🥺
۷.۷k
۰۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.