Part24

Part 24




تهیونگ ویو: چی از جونش میخوان نکنه بلایی سرش بیارن خدایا چرا این دختر اینقدر برام مهمه هیچ وقت به عشق چشمی اعتقاد نداشتم ولی الان دارم تا دیدمش با یه نگاه دوسش دارم نمیخوام از دستش بدم


تهیونگ : کوک میشه توضیح بدی


کوک: همه چی رو گفت ( پارت۲۲)


تهیونگ : ناموسا برای چی میخواستن بکشنشون


کوک: پدر مادر نانا اعتبار زیادی تو کره و ارتباط خوبی با رئیس جمهور داشتن از ثروت مقام اعتبار شغل و...... بر خوردار بودن



تهیونگ :. اها


کوک : رسیدیم


تهیونگ : اریش بگیرید( منظورش شکل ایستادنه به موقه فکر نکنی میکاپه😂)


عکس ارایش نظامیشونو گذاشتم