چند پارتی جونگکوک پارت 6(آخر)
نام چند پارتی:جدایی از عشق❤️🩹
(یه توضیحی بدم دوستان.. اینکه 6 سال پیش چند تا آدم ات رو تهدید کردن که اگه پیش جونگکوک و هیونجین بمونی اونارو میکشن.. ات هم که ناچار میشه قبول کنه.. حالا این آدما کیا هستن.. اینا دشمن جونگکوک هستن.. البته بودن الان نیستن.. و رئیس این آدما که ات رو تهدید کردن میخواست جونگکوک عذاب عشق بکشه چون جونگکوک عشق اون رو گرفته بود {کشته بود}و خلاصه این بود که ات هم به مدت دوسال اونارو ترک کرد و الان 6 ساله که میگذره و پیداشون کرده)
ویو جونگکوک
بعد از شنیدن این حرف های ات ناراحت شدم و قلبم آتیش گرفت سریع بغلش کردم ... بغلش بهم آرامش داد
ویو ات
داشتم گریه میکردم که یهو جونگکوک منو توی آغوش خودش برد... آروم شدم.. خیلی نیاز به بغل داشتم.. اونم بغل جونگکوک
+هق هق(گریه)
_گریه نکن.. همچی درس میشه
+چطوری درست میشه؟ (گریه)
_تو دیگه پیش من میمونی
+... چ.. چی(از بغل جونگکوک میاد بیرون)
+ت.. تو حالت خوبه
_آره مگه چیه
+ج.. جونگکوک من..
_هیسس.. تو از این به بعد با من میمونی
+....
(جونگکوک میاد نزدیک تر و ات رو میبوسه ات هم همراهی میکنه)
از زبان نویسنده(من💜)
خلاصه ات و جونگکوک با همدیگه ازدواج میکنن البته قبلش موضوع رو به هیونجین میگن.. واقعیت رو بهش میگن.. و هیونجین هم خوشحال میشه و مامانشو بغل میکنه.. بعد ازدواج میکنن و صاحب یه بچه ی دیگه میشن(بچه دختره) و به خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه میدن... پایان!
امیدوارم خوشتون اومده باشه تا فیک بعد بای ..
‧͙⁺˚*・༓☾ بوس بهت ☽༓・*˚⁺‧͙
(یه توضیحی بدم دوستان.. اینکه 6 سال پیش چند تا آدم ات رو تهدید کردن که اگه پیش جونگکوک و هیونجین بمونی اونارو میکشن.. ات هم که ناچار میشه قبول کنه.. حالا این آدما کیا هستن.. اینا دشمن جونگکوک هستن.. البته بودن الان نیستن.. و رئیس این آدما که ات رو تهدید کردن میخواست جونگکوک عذاب عشق بکشه چون جونگکوک عشق اون رو گرفته بود {کشته بود}و خلاصه این بود که ات هم به مدت دوسال اونارو ترک کرد و الان 6 ساله که میگذره و پیداشون کرده)
ویو جونگکوک
بعد از شنیدن این حرف های ات ناراحت شدم و قلبم آتیش گرفت سریع بغلش کردم ... بغلش بهم آرامش داد
ویو ات
داشتم گریه میکردم که یهو جونگکوک منو توی آغوش خودش برد... آروم شدم.. خیلی نیاز به بغل داشتم.. اونم بغل جونگکوک
+هق هق(گریه)
_گریه نکن.. همچی درس میشه
+چطوری درست میشه؟ (گریه)
_تو دیگه پیش من میمونی
+... چ.. چی(از بغل جونگکوک میاد بیرون)
+ت.. تو حالت خوبه
_آره مگه چیه
+ج.. جونگکوک من..
_هیسس.. تو از این به بعد با من میمونی
+....
(جونگکوک میاد نزدیک تر و ات رو میبوسه ات هم همراهی میکنه)
از زبان نویسنده(من💜)
خلاصه ات و جونگکوک با همدیگه ازدواج میکنن البته قبلش موضوع رو به هیونجین میگن.. واقعیت رو بهش میگن.. و هیونجین هم خوشحال میشه و مامانشو بغل میکنه.. بعد ازدواج میکنن و صاحب یه بچه ی دیگه میشن(بچه دختره) و به خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه میدن... پایان!
امیدوارم خوشتون اومده باشه تا فیک بعد بای ..
‧͙⁺˚*・༓☾ بوس بهت ☽༓・*˚⁺‧͙
۶.۷k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.