با غم تنهایی شبهای تهران ساختم
با غم تنهایی شبهای تهران ساختم
از سر بیچارگی با رنج دوران ساختم
.
نخل مغرورم که با این ریشه ی کوتاه نیز
زیر بار کس نرفتم، با بیابان ساختم
.
آتشی بر خرمن دینم نهاد این شهر که
ذره ذره دود شد کوهی کز ایمان ساختم
.
با خیال خام و خشت سست رویاهای خود
خانه ای بر بستر رودی خروشان ساختم
.
قامت کوه دماوندم چنان خم شد که حال
بر ستون گرده ام پیچ شمیران ساختم
زندگی کردم درون قصه ای بی قهرمان
ای دریغا بیهده از هر گدا، خان ساختم
.
من جنوبی زاده ام ای خطه ی بی روح سرد
با خزانت سوختم ، با هر زمستان ساختم
#اسماعیل_علیزاده
از سر بیچارگی با رنج دوران ساختم
.
نخل مغرورم که با این ریشه ی کوتاه نیز
زیر بار کس نرفتم، با بیابان ساختم
.
آتشی بر خرمن دینم نهاد این شهر که
ذره ذره دود شد کوهی کز ایمان ساختم
.
با خیال خام و خشت سست رویاهای خود
خانه ای بر بستر رودی خروشان ساختم
.
قامت کوه دماوندم چنان خم شد که حال
بر ستون گرده ام پیچ شمیران ساختم
زندگی کردم درون قصه ای بی قهرمان
ای دریغا بیهده از هر گدا، خان ساختم
.
من جنوبی زاده ام ای خطه ی بی روح سرد
با خزانت سوختم ، با هر زمستان ساختم
#اسماعیل_علیزاده
۵۶۲
۰۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.