p12
ته:جیغغغغ_
شوگا :نعره نکش
ته:چرا نمیزاری باهاشتنها باشم؟
شوگا چونمیدونمدوسش داری
ته:خب؟
شوگا:نمیخوام ازدواجبراتکنممنوع بشه
ته:گیج نگا کردن_
شوگا:بابا اگهسقیان ح.ا.م.ل.ه بشه نمیتونین ازدواجکنین قضیه منو ثامر رو فراموش کردی؟
ته:اههه...باشه
ته:
خیلی خوشگل خوابیده بودم که عشم رو کنارم ح.س کردم
ته:اه سقیان عشقم بوس؟
شوگا:ثامر بیبی گرل ...ددی میخوای؟
ته،شوگا:ب.و.س.ه_
س،ث:پارههههه شدن از خندههههه_
ت،شوگا:پریدن_
شوگا:چتونه
ت:جیغغغعع_
شوگا:چ چی جیغغغغغ_
ت:صورتم خوشگلم
شوگا:صورت جذابم
ت،ش:میکشمت
س،ث:فرار
)گایز تو دو طرفه اتاق اینه است اونا وقتی ورتشون رو کج کردن خودشون رو تو اینه دیدن صورتشون رنگ کرده بودن(
ث:وایسا ببینم
س:چی
ث:بزا ببینم چه غ.ل.ط.ی میخواد بکنه
ش:و وایس....
ث:بیا ببینم مین یونگی...چی میخوای مثلا انجام بدی
ش:م من؟
ث:بله اقا
ش:خنده_
ث:نخند
ش:باشه دیوونه بیا بریم اتاق
ث:ایش
س:
اوتا با خنده رفتن بالا وقتی برگشتمبا سر رفتم رو س.ی.ن.ه یکی وقتی سرمرو بلند کردمتهیونگ رو دیدم
ته:بیا ماهمبریماتاقمون
س:خیلی پروویی داری اذیتم مکنی
ته:ازممتنفری نه؟
س:ت تهیونگ
ته:جواب بدهههعع
س:
با دادی که زد خونمیخ زد....وقتی دید چیزی نمیگم رفت بالا تو اتاقش منم بعد چند دقیقه اپلود شدنرفتمبالا و اتاقش رو زدم ولی جواب نداد منم داخل شدم داشت کتاب میخوند همینکه منو دید مثل قهر ها سرش رو چرخوند ..این بشر خیلی کیوته خداااا
ت:چیه
س:تهیونگ حرف بزنیم؟
ته:نه
س:لطفا
ته:تو ازم متنفری سقیان
س:نیستم
ته:رفتارات خیلی حرف میزنه ومنممیفهمم که ازممتنفری
س:
رفتمنشستمرو ش.ک.م.ش که تعجب کرد
خمشدمبا د.ل.ب.ری گفتم
س:اگه بگم خوشممیاد؟
ته:...(شکه)
شوگا :نعره نکش
ته:چرا نمیزاری باهاشتنها باشم؟
شوگا چونمیدونمدوسش داری
ته:خب؟
شوگا:نمیخوام ازدواجبراتکنممنوع بشه
ته:گیج نگا کردن_
شوگا:بابا اگهسقیان ح.ا.م.ل.ه بشه نمیتونین ازدواجکنین قضیه منو ثامر رو فراموش کردی؟
ته:اههه...باشه
ته:
خیلی خوشگل خوابیده بودم که عشم رو کنارم ح.س کردم
ته:اه سقیان عشقم بوس؟
شوگا:ثامر بیبی گرل ...ددی میخوای؟
ته،شوگا:ب.و.س.ه_
س،ث:پارههههه شدن از خندههههه_
ت،شوگا:پریدن_
شوگا:چتونه
ت:جیغغغعع_
شوگا:چ چی جیغغغغغ_
ت:صورتم خوشگلم
شوگا:صورت جذابم
ت،ش:میکشمت
س،ث:فرار
)گایز تو دو طرفه اتاق اینه است اونا وقتی ورتشون رو کج کردن خودشون رو تو اینه دیدن صورتشون رنگ کرده بودن(
ث:وایسا ببینم
س:چی
ث:بزا ببینم چه غ.ل.ط.ی میخواد بکنه
ش:و وایس....
ث:بیا ببینم مین یونگی...چی میخوای مثلا انجام بدی
ش:م من؟
ث:بله اقا
ش:خنده_
ث:نخند
ش:باشه دیوونه بیا بریم اتاق
ث:ایش
س:
اوتا با خنده رفتن بالا وقتی برگشتمبا سر رفتم رو س.ی.ن.ه یکی وقتی سرمرو بلند کردمتهیونگ رو دیدم
ته:بیا ماهمبریماتاقمون
س:خیلی پروویی داری اذیتم مکنی
ته:ازممتنفری نه؟
س:ت تهیونگ
ته:جواب بدهههعع
س:
با دادی که زد خونمیخ زد....وقتی دید چیزی نمیگم رفت بالا تو اتاقش منم بعد چند دقیقه اپلود شدنرفتمبالا و اتاقش رو زدم ولی جواب نداد منم داخل شدم داشت کتاب میخوند همینکه منو دید مثل قهر ها سرش رو چرخوند ..این بشر خیلی کیوته خداااا
ت:چیه
س:تهیونگ حرف بزنیم؟
ته:نه
س:لطفا
ته:تو ازم متنفری سقیان
س:نیستم
ته:رفتارات خیلی حرف میزنه ومنممیفهمم که ازممتنفری
س:
رفتمنشستمرو ش.ک.م.ش که تعجب کرد
خمشدمبا د.ل.ب.ری گفتم
س:اگه بگم خوشممیاد؟
ته:...(شکه)
۲۶.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.