10 Part
جین دستم رو گرفت و باهم رفتیم. همه به ما نگاه میکردن. هر 5 نفر سر یه میز بودن. ماهم رفتیم سر میز مخصوص. پادشاه اونجا بود. تعظیم کردیم. باید شروع میکردم به نوشیدن. ولی تاحالا نخورده بودم. نه مزشو میدونستم و نه حس مست شدن رو درک میکردم. جین خیلی سریع میخورد و میرفت طرف لیوان بعدی.
جین: نخوردی تا به حال؟
رز: چی؟ خوب میتونی ذهن منو بخونی.
یه خنده ریزی کرد.
جین: تو خیلی چیزاست که تجربه نکردی.
رز: شاید الان وقتشه که تجربه کنم.
جین: فقط الکل؟
رز: معلومه که نه خوشحالی، دوستی، بخشش، مهربونی و ...
نمیتونستم کلمه بعدی رو به زبون بیارم.
جین: عشق؟
رز: چی؟
نگاهم رو از جین به لیوانی که دستش بود دادم.
رز: شایدم عشق. ولی میترسم.
جین: از چی؟
رز: از دست دادن.
جین: آره ولی اونم بخشی از عشقه.
سرمو انداختم پایین و لبخند کجی زدم.
رز: برای همینه که میترسم.
جین: بزار اتفاق بیوفته. بزار از دست بدی. اونموقع دیگه نمیترسی.
رز: ولی بعدش چی؟
جین: گاهی وقتا نیازه غم رو با تمام وجودت، بپذیری تا بتونی به چیز شیرینی برسی. داستان ناراحت کننده ایه.
رز: ولی چرا؟
جین: چی؟
رز: دنیا اینقدر بی معرفته.
جین لبخند تلخی زد. دوست نداشت رز این حس رو تجربه کنه. میخواست خوشحالی اون رو با ناراحتیش بخره تا نزاره اون لحظه ای ناراحت باشه.
جین: دنیا رو مقصر ندون. تقصیر از آدماشه. ولی مطمین باش بین این میلیارد ها آدم، یه نفر هست که با روحش تورو میپرسته. نه با جسمش. فقط باید یکم دیگه صبرکنی.
رز: پس کی دیگه؟ اون آدم میخواد من رو از کجا پیدا کنه؟
کاش رز خبر داشت. کاش خبر داشت که جین برای تک تک لحظاتی که با اونه، دلش پرپر میشه. کاش میدونست که اون فرد، همین پسر روبروشه. کاش خبر داشت...
...
لایک ♥️
فیک ماه کوچک من
#فیک_بی_تی_اس
جین: نخوردی تا به حال؟
رز: چی؟ خوب میتونی ذهن منو بخونی.
یه خنده ریزی کرد.
جین: تو خیلی چیزاست که تجربه نکردی.
رز: شاید الان وقتشه که تجربه کنم.
جین: فقط الکل؟
رز: معلومه که نه خوشحالی، دوستی، بخشش، مهربونی و ...
نمیتونستم کلمه بعدی رو به زبون بیارم.
جین: عشق؟
رز: چی؟
نگاهم رو از جین به لیوانی که دستش بود دادم.
رز: شایدم عشق. ولی میترسم.
جین: از چی؟
رز: از دست دادن.
جین: آره ولی اونم بخشی از عشقه.
سرمو انداختم پایین و لبخند کجی زدم.
رز: برای همینه که میترسم.
جین: بزار اتفاق بیوفته. بزار از دست بدی. اونموقع دیگه نمیترسی.
رز: ولی بعدش چی؟
جین: گاهی وقتا نیازه غم رو با تمام وجودت، بپذیری تا بتونی به چیز شیرینی برسی. داستان ناراحت کننده ایه.
رز: ولی چرا؟
جین: چی؟
رز: دنیا اینقدر بی معرفته.
جین لبخند تلخی زد. دوست نداشت رز این حس رو تجربه کنه. میخواست خوشحالی اون رو با ناراحتیش بخره تا نزاره اون لحظه ای ناراحت باشه.
جین: دنیا رو مقصر ندون. تقصیر از آدماشه. ولی مطمین باش بین این میلیارد ها آدم، یه نفر هست که با روحش تورو میپرسته. نه با جسمش. فقط باید یکم دیگه صبرکنی.
رز: پس کی دیگه؟ اون آدم میخواد من رو از کجا پیدا کنه؟
کاش رز خبر داشت. کاش خبر داشت که جین برای تک تک لحظاتی که با اونه، دلش پرپر میشه. کاش میدونست که اون فرد، همین پسر روبروشه. کاش خبر داشت...
...
لایک ♥️
فیک ماه کوچک من
#فیک_بی_تی_اس
۱۲.۴k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.