my little girl
پارت۱۱/فصل۲
که یهو زنگ در به صدا در اومد سوپ رو گذاشتم روی میز که عمو جین گفت
جین: ات تو برو من غذاشو میدم
سری به نشانه تایید تکون دادم و سمت در رفتم یه صندوق بزرگ جلوی در بود وکسی بیرون نبود صندوقو به سختی تا داخل حیاط اوردم اروم دره صندقو باز کردم که دیدم یه ادمی که بدنش پر از زخم و خون بود توی اون صندوقه سریع جیغ زدم
ویو جین
زنگ درو زدن ات رفت درو باز کنه منم رفتم به شوگا غذاشو بدم بعد از چند دقیقه صدای جیغی از تو حیاط اومد با شنیدن صدای جیغ همه به سمت در رفتیم انقدر هول شده بودم که کاسه سوپ رو انداختم رو زمین و هزار تیکه شد
معلوم بود شوگا خیلی نگران شده ولی اون که کاری از دستش بر نمیاد همه سمت ات رفتیم
نامجون: هعی اتتت عمو جون چی شده چرا جیغ زدی
تهیونگ: حالت خوبه.. چیزی نیشت زده؟
ات: عموو ته😭😭😭
ات سریع رفت داخل بغل تهیونگ و اشاره ای به صندوق کرد پسرا متوجه صندوق شدنو دره صندوقو باز کردن که ......
پارتا نرسیده بود ولی گذاشتمااا🤕
خمارییییی😈😈
«»«»«»«
شرط
لایک ۱٠
کامنت۱۰
فالو۳
که یهو زنگ در به صدا در اومد سوپ رو گذاشتم روی میز که عمو جین گفت
جین: ات تو برو من غذاشو میدم
سری به نشانه تایید تکون دادم و سمت در رفتم یه صندوق بزرگ جلوی در بود وکسی بیرون نبود صندوقو به سختی تا داخل حیاط اوردم اروم دره صندقو باز کردم که دیدم یه ادمی که بدنش پر از زخم و خون بود توی اون صندوقه سریع جیغ زدم
ویو جین
زنگ درو زدن ات رفت درو باز کنه منم رفتم به شوگا غذاشو بدم بعد از چند دقیقه صدای جیغی از تو حیاط اومد با شنیدن صدای جیغ همه به سمت در رفتیم انقدر هول شده بودم که کاسه سوپ رو انداختم رو زمین و هزار تیکه شد
معلوم بود شوگا خیلی نگران شده ولی اون که کاری از دستش بر نمیاد همه سمت ات رفتیم
نامجون: هعی اتتت عمو جون چی شده چرا جیغ زدی
تهیونگ: حالت خوبه.. چیزی نیشت زده؟
ات: عموو ته😭😭😭
ات سریع رفت داخل بغل تهیونگ و اشاره ای به صندوق کرد پسرا متوجه صندوق شدنو دره صندوقو باز کردن که ......
پارتا نرسیده بود ولی گذاشتمااا🤕
خمارییییی😈😈
«»«»«»«
شرط
لایک ۱٠
کامنت۱۰
فالو۳
۶۴۸
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.