𝕻𝖆𝖗𝖙 ²¹
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙²¹
+ اون قسمتی که اونموقع من و شی آه و لیتا داشتیم فرار میکردیم اونجا خوبه ¥ من جاش یادم هست + خوبه خدا جونم ترو خدا با جن هات صبحت کن یه امشب نیاین سراغم.......چیه خنده دار میترسم خوب £ عیبی نداره برو (😂) + اععع دیگه نخندین من میرم. رفتم و برای شب آماده شدم پام رو کلی با باند پیچیدم که درد حس نکنم . از جلوی یک بادیگارد رفتم تا ببنتم با دمپایی دم دستم زدم به صورتش فهمیدن فرار کردم همونطور که انتظار میرفت خود تهیونگ و دو تا بادیگارد اومدن رفتماون قسمت قایم شدم و جیمین گرفتش و دستش رو بست یونگی به حساب بادیگار ها رسید فقط خودمون بودیم کفشم در آوردم ¥چرا انقدر باند پیچیدی + چون دوباره پام زخم هاش باز نشه £ من باید به جای تو میرفتم + به نظرت این آقا دنبال تو میومد _ بحث تموم شد بازم کنید + نه هنوز تمومنشده + خب چرا میخوای انتقام بگیری _ دلیلی ندارم بگم ¥ تهیونگگگگگ بگو _ باشه انتقام از اسمش میفهمید دیگه + میتونی از کارت دست بکشی _ نه & تهیونگ اون مردن بابا مال خیلی وقته تموم شده تمومش کن _ هزار بار گفتم انتقام میگیرم شما که نیستین انتقام بگیرین خودم باید بگیرم + بس کن اونا انسانن و حق زندگی دارن تو کسی نیستی که بخوای زندگی ازشون بگیری _ تموم شد من رو حرف خودم هستم + بازش کنید...... _ جمع کنید پاشید بریم عمارت. نا امید بودم............
پرش زمانی فردا:
کل شب فکر میکردم فقط راهی که به ذهنم رسید رو انجام میدم رفتم تو آشپزخونه یه چاقو برداشتم ٪ هی هی داری چیکار میکنی + خودکشی میکنم مشکلی هست داشتم میرفتم پشت بوم ¥ ا/تتتتت داری چیکار میکنی . بی توجه به راهم ادامه دادم رفتم شی آه جیغ زد و اومد دنبالم رفتم لبه وایسادم + نیا جلو ¥ دختر از خر شیطون بیا پایین چیکار میکنی ÷ چرا جیغ میزنی شی آه. اشاره کرد به من ÷ ا/ت بیا پایین + نمیام برید عقب . شی آه رفت و یکدقیقه بعدش همراه جیمین و لیتا و تهیونگاومد & ا/ت بیا پایین قضیه رو بگو + قضیه نداره خسته شدم _ خر نباش بیا پایین + تو هنوز انتقام میگیری . چاقو رو بردم سمت گلوم + چرا هیچی نمیگی فکر میکنی انتقام بگیری پدرت راضیه من خودمو پرت میکنم بدون اینا همش زیر سر توعه که یه دختر مرد × ا/ت بس کن اینا با کشتن خودت حل نمیشه + نچ یک........ دو ......._ باشه انتقام نمیگیرم ولی باید عذاب بکشه......
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
+ اون قسمتی که اونموقع من و شی آه و لیتا داشتیم فرار میکردیم اونجا خوبه ¥ من جاش یادم هست + خوبه خدا جونم ترو خدا با جن هات صبحت کن یه امشب نیاین سراغم.......چیه خنده دار میترسم خوب £ عیبی نداره برو (😂) + اععع دیگه نخندین من میرم. رفتم و برای شب آماده شدم پام رو کلی با باند پیچیدم که درد حس نکنم . از جلوی یک بادیگارد رفتم تا ببنتم با دمپایی دم دستم زدم به صورتش فهمیدن فرار کردم همونطور که انتظار میرفت خود تهیونگ و دو تا بادیگارد اومدن رفتماون قسمت قایم شدم و جیمین گرفتش و دستش رو بست یونگی به حساب بادیگار ها رسید فقط خودمون بودیم کفشم در آوردم ¥چرا انقدر باند پیچیدی + چون دوباره پام زخم هاش باز نشه £ من باید به جای تو میرفتم + به نظرت این آقا دنبال تو میومد _ بحث تموم شد بازم کنید + نه هنوز تمومنشده + خب چرا میخوای انتقام بگیری _ دلیلی ندارم بگم ¥ تهیونگگگگگ بگو _ باشه انتقام از اسمش میفهمید دیگه + میتونی از کارت دست بکشی _ نه & تهیونگ اون مردن بابا مال خیلی وقته تموم شده تمومش کن _ هزار بار گفتم انتقام میگیرم شما که نیستین انتقام بگیرین خودم باید بگیرم + بس کن اونا انسانن و حق زندگی دارن تو کسی نیستی که بخوای زندگی ازشون بگیری _ تموم شد من رو حرف خودم هستم + بازش کنید...... _ جمع کنید پاشید بریم عمارت. نا امید بودم............
پرش زمانی فردا:
کل شب فکر میکردم فقط راهی که به ذهنم رسید رو انجام میدم رفتم تو آشپزخونه یه چاقو برداشتم ٪ هی هی داری چیکار میکنی + خودکشی میکنم مشکلی هست داشتم میرفتم پشت بوم ¥ ا/تتتتت داری چیکار میکنی . بی توجه به راهم ادامه دادم رفتم شی آه جیغ زد و اومد دنبالم رفتم لبه وایسادم + نیا جلو ¥ دختر از خر شیطون بیا پایین چیکار میکنی ÷ چرا جیغ میزنی شی آه. اشاره کرد به من ÷ ا/ت بیا پایین + نمیام برید عقب . شی آه رفت و یکدقیقه بعدش همراه جیمین و لیتا و تهیونگاومد & ا/ت بیا پایین قضیه رو بگو + قضیه نداره خسته شدم _ خر نباش بیا پایین + تو هنوز انتقام میگیری . چاقو رو بردم سمت گلوم + چرا هیچی نمیگی فکر میکنی انتقام بگیری پدرت راضیه من خودمو پرت میکنم بدون اینا همش زیر سر توعه که یه دختر مرد × ا/ت بس کن اینا با کشتن خودت حل نمیشه + نچ یک........ دو ......._ باشه انتقام نمیگیرم ولی باید عذاب بکشه......
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
۵۶.۶k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.